مدرسان و ورزش


یکی از معدود ورزش‌ها و تحرک‌های ما اساتید و مدرسان این بود که زمان تدریس بالاخره دیگه حداقل باید قدم می‌زدیم تا سرکلاس و یکی دوبار از روی صندلی پامی‌شدیم به دانشجویی چیزی می‌گفتیم که آقا با بغل‌دستیت حرف نزن یا دستت رو نکن توی دماغت.

اونم که به یمن این کرونا از دست رفت. حالا کل کلاس رو باید بشینیم جلوی کامپیوتر زل بزنیم به نمایشگر. یعنی اگر بخواهیم هم نمیشه یه دقیقه پاشیم.


الان یک کلاس سه ساعتیِ آنلاین تموم شد. ستون فقراتم شکل منحنی توزیع مولتی‌مودال شده و چشم‌هام از بس به نمایشگر خیره بوده فقط دایره‌های رنگارنگِ متحرکِ ‌متحدالمرکز می‌بینه.

نظرات 2 + ارسال نظر
حسن پنج‌شنبه 13 شهریور 1399 ساعت 13:36

چقدر خوبه ، همیشه وبلاگ نویسی را دوست داشتم. همیشه بنویس محمد رضا !.
متن را می خونی بدون اینکه نظر دیگران برات مهم باشه. من این جور خواندن را دوست دارم.
گفتم محمدرضا چون من چند ساله با این وبلاگ رفیقم

Omid پنج‌شنبه 9 مرداد 1399 ساعت 12:17

اینو گفتی یادم به موضوعی افتاد که خیلی قبلا قبلنا قلبا میخواستم مطرح کنم اما یادم رفت!
خیلی هیجان اینو دارم که یه پست بزارین و محمد رضا اعلم دهه 30 رو روبروی محمد رضا اعلم دهه 20 قرار بدین.
یه گپ و گفت و گو بکنن با هم.
یه نصیحت این بده به اون، یکی اون بده به این.
یسری یاد خاطره ها و اتفاقات گذشته رو با هم داشته باشن.
محمد رضا اعلم دهه 30 از آینده بگه برای محمد رضا اعلم دهه 20. اعلم دهه 30 به اعلم دهه 20 بگه که آیا به هدف هاش میرسه؟ آیا هدف ها، هدف های با ارزشی بودن؟
اعلم دهه 20 باید به چی بیشتر توجه کنه که ناراحت و غمگین نباشه وقتی رسید به دهه 30 زندگیش؟

خلاصه یه گپ و گفت و گوی دوستانه و مفید...

مطمئنم با دست به قلمی که دارین پست خیلی جذاب و در عین حال مفیدی میشه.

پی نوشت: دکتر جان یبار اون تلسم معروف رو شکوندی دمت گرم، بیا و این یبارم موضوع پست وبلاگ رو این بزار.

پیشاپیش خیلی مرسی که نظر مثبتت مثبته :)

نظرم مثبته!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد