حال نبشت

و دوستان ما را الحاح کردندی که حال خود نویس و ماراست که چنین کنیم. و ما را دوستانی است که سالیان سال در دیار فرنگ زیستی و پارسی نبشت فراموش کردی که حتی خواندن به مشقت توانستی، و این حال است که ما خود بر نبشته‌ی خود تحشیه گذاشتی که آنان را سهولت بودی بر فهم مطلب، تا خدا را چه قبول افتد.

و اکنون فصلی خواهم نبشت در احوالات این بنده‌ی خدا از دیار شاهان پارس در سرزمین فرنگ و در فصل تموز ۱ و سپس به سر قصه شد۲

بامدادان چندین ساعت از غلبه‌ی اصحاب روم بر لشگر زنگ ۳  بگذشته چشم بگشودندی و دیدی که خورشید هنوز به وسط آسمان نرسیدی پس به خود نهیب زدی که چه برخیزم، اندکی بیش بخسبیم و سپس با توانی فزون به سر کار رویم. دیگر بار که چشم گشودندی به ناگاه دیدی که شمس از اوسط فلک عبور کردی و فضیلت صلاه ظهر از دست برفتی، افسوس فراوان خوردی و غضبناک شدی و با خود گفتی حال دیگر به چه زیم و سرت درد بگرفتی و با خود عهد کردی که حال که چنین شد ساعتی دیگر بخسبیدی به تنبیه خسبیدن فراوان... و پرده ها چنان بکشیدی که شعاع شمس را بدرون حجره راهی نبودی و تخت بخسبیدی

ساعتی بعد برخاستی ۴ و حمام بکردی و شال و عمامه ببستی و کتب و رسایل برداشتی و بسوی مکتب شدی. در مکتب به آیین یومیه ایمیل هایت بدیدندی و این کاری بود بس طولانی که ساعتی وقتت بگرفت. و در حجره ‌ات دو سه دوست بودی که گاهی با ایشان گل بگفتی و لذت بردی و هر روز برای لقمه‌ای نان با ایشان برفتی. و دانستی که وقتی ایشان در حجره قدم زدندی خواستندی که برسانندی که گرسنگی بر ایشان تنگ بگرفتی. و حال چند خطی بر صفحه‌ی ایمیل باقی هنوز ماندی و دوستان قدم زدندی و بایستی که رفتی.

با دوستان قدم زدندی تا لابدل۵  و لقمه نانی بخوردی و ساعتی گپ زدی از دورنگی ایام و ظلم شاهان و بی وفایی یار! و بیاد آوردی که هزاران کار باید که انجام دادی قبل ذهاب حمره‌ی مغربیه۶ پس سریع به حجره باز گشتی و رساله را گشودی...

چشم از نخستین خط فراتر نهشته بودی که یار دیگر جیصون۷ بسان شیر غران در گشودی و پا به حجره نهشتی حال که چندین راکت۸ حمایل کردی که دو سه برای طنیس بودی و چندی برای اسکواچ و چوبی در هوا بچرخاندی که علما دانستی برای بیص بال بودندی. و آمدی و خندیدی و فریاد نهادی که 'های ریضا let's play frisbee '  این جمله بگفتی و خون در رگان ما بجوشیدی و دست بر اسپیکرها فشردی و خواستی که اسپیکر بر فرق جیصون کوبیدی که ای امریکایی کوته فکر !‌ هزاران بار تو را گوشزد کردمی که نام من ریضا نبودی و رضا بودی و ریضا نام جد تو همی بودی. ولی کظم غیظ۹ کردی و برای کظم غیظ اجریست بسیار عظیم که در روایات ضبط شده است. 

خطی در وصف این ملعبه فریضبی خواهم نبشت که این ملعبه چیزی ساده بودی به شکل ظرف طعام۱۰ که پسرکان و دخترکان دور هم جمع شدی و بسوی هم پرتاب کردی و گرفتی و خندیدی و مزاح کردی نعوذ باا... من کل الشیاطین من الجن و الانس. در دیار پارس آنرا بشقاب طیاره و برخی فرنگ برگشته‌ها بشقاب‌پرنده هم گفتی که الحق و الانصاف شبیه هم بودی.
 و این جیصون هر روز یک مدل جدید بیاوردی و گفتی که این اولتیمایت فریضبی بودی و به۱۱ از پسین روز فریضبی بودی و حیف بودی که فرصت از دست دادی. و ما گفتی جیصون را که همی کار داشتمی و تو مگر کار نداشتی که هر روز ما را ساعتی به فریضبی گرفتی

این سخن جیصون را سنگین آمدی و اشک بر چشمانش حلقه زدی و آهی از ته دل برآوردی که سنگ را کباب نمودی و حضرت ما را تاب نیاوردی که دل جوان فرنگی شکستی و گفتی که ساعتی بازی خواهی کردن.

و دوستان جمع کردی از مصطفی و امیت و دانیال (که در فرنگ او را دن همی گویند) و میخاییل (که او را مک همی گویند) و نواده‌ای از قوبلای قاآن که او را وی جیو همی نامند و یاران دوستان که همی چندی باشند از اقصای دور نیز جمع شدی و رفتی جلوی حجره و این طیاره را پرتابیدی و چنگ زدی و بگرفتی و خوش بودی.

و من این حال بیش خواهم نبشت در مجالی بیش در نبشته‌های آینده چرا که خواب بر من همی غلبه کردندی و هفتگان بودی که استاد ندیدی و خواستی که فردا زودتر برخیزی و کار کردی و استاد همی زیارت کردی که زیارت روی استاد از فرایض بزرگ بودی که ثواب فراوان داشتی و ثواب آن در نسخ محفوظ بودی که به تعداد ریگ‌های آسمان و ستارگان روی زمین و قطرات آب روی بهرام و برجیس ثواب بودی و حتی اکثرها۱۲

و شما را از این اراجیف اگر نعمتی عاید آمدی ما را دعا کردندی که دعای غیر مستجاب بودی و ما را مطلع کردی زیرا که خیرالامور آخرها.

والسلام علیکم و رحمه ا...

الاحقر محمدرضا

 

۱ فصل گرما  ۲ این قسمت در متون تاریخی زیاد آمده است ولی معنای خاصی ندارد ۳ کنایه‌ایست بسیار زیبا از آغاز صبح که سوال کنکور هم بوده است چندین بار
۴ ساعت ۱۲:۳۰ دقیقه به وقت امروزی
۵ Lobdel Restaurant
۶ مغرب (افطار)
۷ معرب جیسون Jason
۸ راکت بازی نه راکت هواپیما
۹ خشم خود را فرونشاندن
۱۰ بشقاب
۱۱ بهتر از
۱۲حتی بیشتر از آن