*******************
*******************
The Glorious country of Iran!!!
تیتر روزنامههای فروردین سال ۲۳۸۶ (هزار سال بعد):
"دولت دویست و پنجاه و نهم (دولت عشقورزی!) تصمیم گرفت بر خلاف سال گذشته، و مانند سالِ قبل از سالِگذشته، ساعت رسمی کشور را یک ساعت به جلو نکشد! نمایندگان مجلس در همین رابطه تحصن کردهاند و نیمی از بانک ها و مدارس٬ بدلیل سردرگمی٬ یک ساعت اول و آخر کارشان را نیمهرسمی هستند..."
دو دسته کشور در دنیا وجود دارند: کشورهایی که در فصل بهار و تابستان ساعت رسمیشان را یک ساعت جلو میکشند و کشورهایی که اینکار را نمیکنند. در این بین ایران پرچمدار گیج بودن است. سابقهی تغییر ساعت رسمی به پیش از انقلاب باز میگردد که یک بار صحبت آن به راه افتاد و با فریاد مردم همیشه در صحنه مبنی بر اینکه " این شاه بیدین و فلان فلان شده مخصوصا میخواهد مردم نتوانند سر ظهر نماز بخوانند و این حربهی استکبار و انگلیس است و وا اسلاما... وا مسلمانا ..." فراموش شد. بعد از انقلاب پس از مدتی دوباره صحبت آن مطرح شد و بالاخره پس از مدتها بحث و مناظره (که خودم شاهد بسیاریش از تلویزیون بودم) تصمیم به تغییر ساعت گرفته شد. تصویب دولت در آن زمان پایان ماجرا نبود و مدتها مقاومت مردم را بدنبال داشت. بازاریها و سالخوردگان سالها دست به ساعتشان نمیزدند و "ساعت قدیم" و "ساعت جدید" تا هفتهها پس از هر تغییر سر زبانها بود. تا اینکه مردم بالاخره کمکم عادت کردند و حتی ساعت رومیزی خالهی مادربزرگ یکی از آشنایان هم که گفته میشد از زمان ناصرالدین شاه کسی دست به تنظیمش نزده، هر شش ماه یک ساعت تغییر داده میشد.
بعد ناگهان دولت محترم نهم در روزهای آخر سال ۱۳۸۴ به این نتیجه رسید که "ای بابا٬ اصلا کی گفته ساعت باید تغییر کنه؟ برمیگردیم به همان ساعت قبلی" هیچکس هم چیزی نگفت. مبنای این تصمیم هرچه که بوده بماند ولی حالا دوباره و آنهم بعد از یک سال چرا بین مجلس و دولت دعوا راه افتاده خدا میداند. من فقط دوست دارم بدانم این مملکت ما هیچ مشکل دیگری ندارد که این همه وقت و انرژی مجلس و دولت باید سر موضوع به این بیاهمیتی (که بیش از نیمقرن است در همهجای دنیا حل شده) تلف شود. یا ساعت رو جلو بکشید یا نکشید٬ چقدر هزینه بر سر این دعوا هدر برود ؟؟؟؟
تیتر چند خبر سه روز گذشته در این رابطه:
(منبع: خبرگزاری مهر) دولت طرح تغییر ساعت را نمی پذیرد / نمایندگان مذاکره کننده با دولت خواستار تعویق طرح دو فوریتی تغییر ساعت هستند
موافقت فراکسیون اقلیت مجلس با تغییر ساعت رسمی کشور طرح دو فوریتی تغییر ساعت رسمی فردا در دستور کار مجلس تعیین تکلیف تغییر ساعت رسمی کشور نظر نهایی مرکز پژوهشها درمورد تغییر ساعت اعلام شده است / منتظر پاسخ دولت هستیم دولت پیش از ورود مجلس به موضوع تغییر ساعت تصمیم بگیرد طرح دوفوریتی نمایندگان برای تغییر ساعت رسمی کشور یکشنبه آینده در دستور کار مجلس قرار میگیرد نشست مشترک کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس و دولت درباره تغییر ساعت رسمی کشور تغییر ساعت رسمی کشور به بعد از تعطیلات نوروزی موکول شد نظر کارشناسی مرکز پژوهشها مبنای تصمیم گیری مجلس درباره تغییر ساعت رسمی کشور است
*********************
*********************
*********************
حسین علیزاده، همیشه استاد،
قبل از اینکه حسین علیزاده را به عنوان یک موسیقیدان بشناسم میدانستم قطعهی نینوا (دستگاه نوا٬ ساختهی سال ۱۳۶۲) کار هنرمندی بسیار متفاوت است. نینوا یک روایت بود٬ قدم به قدم٬ لحظه به لحظه٬ میبُرد تو را به آن بیابانهای داغ. هر بالا و پایینش٬ درست مانند یک قلموی نقاشی٬ به زیبایی گوشهای را میپرداخت. مرا بیشتر به یاد اسلوب موسیقی کلاسیک میانداخت٬ و نه در ردیف آهنگهای موسیقی سنتی که شنیده بودم.
علیزاده با هویت بخشیدن به موسیقی سنتی که سالها اسیر "خواننده سالاری" بود٬ راهی نو در موسیقی ایرانی باز کرد و میرفت آغازگر "انقلاب منتظر" در موسیقی کشورمان باشد. انقلابی که بیش از نیمقرنِ پیش، جمالزاده و بزرگ علوی در ادبیات داستانی٬ و نیما و سهراب در ادبیات منظوم به راه انداختند٬ ولی موسیقی همچنان منتظر مانده و است. روش و منش علیزاده از آن سالها خیلی تغییر کرده، ولی نوازندگی استاد٬ هنوز همان نوازندگی استادانه است.
حسین علیزاده در آخرین مرحلهی تور کنسرت آمریکای شمالی خود، هفتهی گذشته در بوستون اجرا کرد. بار گروه هفتنفری همآوایان عملا بر دوش خود علیزاده و نقار (percussionist) گروهش پژمان حدادی بود که خود اعجوبهای در تنبک و دف و دایره است. در بخش اول استاد با پژمان حدادی بداههنوازی کرد. قسمت دوم٬ گروهنوازی شورانگیز علیزاده بود با رباب و کمانچه ای که فرزندان دوقلویش میزدند و سهتار و ضرب. دو خوانندهی جدید گروه هم، با گهگاه همراهی سایر نوازندگان، اشعار بسیار زیبایی را از حافظ و مولانا و فریدون مشیری اجرا کردند. تفاوت کار استاد و گروهش چنان بارز بود که با چشم بسته میتوانستی بگویی کجا علیزاده میزند و کجا دیگران. خوانندهها هم بد نبودند٬ ولی اگر اجرای علیزاده با شجریان را شنیده باشید٬ دیگر صدای هیچخوانندهای با سهتار یا شورانگیز علیزاده به دلتان نمینشیند.
و یک انتقاد کوچک هم از علیزاده و شجریان و ناظری، اساتید مسلم موسیقی ایران، که همیشه دادِ حمایت از نسل جوان را میزنند: اینکه تنها جوانان گروههای موسیقیتان فرزندانتان هستند کمی نگرانم میکند.
********************
********************
********************
موسیقی
ستار اورکی آهنگسار فیلم "سنگ کاغذ قیچی" بتازگی در مصاحبه با مهر گفته بود: "ماندگاری و جاودانه شدن بسیاری از آثار فیلمسازان ایرانی مدیون موسیقی فیلم است ..."
حرفش بسی به دلم نشست. فکر کردم نه تنها بسیاری از فیلمها، بلکه ماندگاری بسیاری از شعرها و ترانهها هم مدیون ملودیهای بسیار زیبایی است که همراهیشان میکنند.
چند شب پیش سوار بر شاتل شلوغ دانشگاه بودم که در آن از سر و صدا و غلغله صدای خودت را هم به سختی میشنیدی. رادیوی شاتل هم روشن بود. بعد از پخش خبر، رادیو آهنگ Careless Whisper از George Michael را گذاشت که مطمئناً معرف حضورتان هست. خیلی زود مسافران همه ساکت شدند و تا پایان آهنگ حرفی نزدند، و من آهنگی را که بعد از بیش از بیست سال هنوز اینچنین تاثیرگذار است تحسین کردم.