سطل زباله


کلا یک کودک هرکاری رو که از دیگران ببینه سعی می‌‌کنه که اون هم انجاش بده. مثلا اگربرای اولین بار ببینه شما در کمدی رو باز می‌کنید، اون هم میره و سعی می‌کنه که با تقلید از حرکت شما در اون کمد رو - که تا به حال فکر هم نمی‌کرده ممکنه باز بشه - باز کنه. 


انداختن زباله توی سطل زباله یکی از آخرین چیزهاییست که شما باید بخواهید کودک‌تون ببینه. به نظر میاد تشخیصِ ماهیتِ این‌که چه چیزهایی زباله‌اند و چه چیزهایی خیر، مفهومِ‌ فلسفیِ عمیق و پیچیده‌ایست که یاد‌گیری اون سال‌ها زمان می‌خواد.


اگر یه روز چه در اثر بی‌دقتی و چه در اثر ایمان نداشتن به نصیحت نگارنده کودک شما - قبل از رسیدن به سنِ‌ درک تفاوت زباله و غیر زباله - سطل زباله رو کشف کنه،‌ اون‌وقت باید مثل نگارنده هر روز بعد از به خواب رفتن کودک، یک جفت دستکش زیبای زردرنگ آشپزخانه (که دقیقا به این منظور خاص کنار گذاشته شده) دست کنید و خیلی حرفه‌ای تا کتف‌تون رو توی سطل زباله بکنید برای بازیافت انواع فلش مموری،‌ گردن‌بند نسوان،‌ ساعت،‌ عروسک‌، انواع لباس (شامل یک مورد شال‌گردنِ مهمان گرامی‌تون) ، دسته‌کلید، تمامی ۲ کیلو پرتقالی که دو ساعت پیش خریده بودید،‌  موبایل اعضای خانواده و مهمانان، و موارد دیگر.


اگه تازه‌کارید و فکر می‌کنید با صحبت و تشویق و تهدید و ایجاد موانع ایذایی و  این‌ها قراره که بچه‌ی دوساله فرق زباله و غیرزباله رو بفهمه، من همون چیزی رو بهتون می‌گم که باسابقه‌تر از ماها به ماها گفته بودند: گودلاک!