چای نبات


مامان اعتقاد داره که «چای نبات» دوای همه‌ی دردهای عالمه. کلاً نبات در زندگی یزدی‌ها نقش بسیار مهمی بازی می‌کنه و در همه‌ی مناسبت‌ها اعم از عروسی و عزا و تولد و وفات و موفع بدرقه مسافر و موقع استقبال از مسافر و اوقات‌ بی‌حوصلگی و اوقات با‌حوصلگی مصرف می‌شه.

مهمترین کاربرد نبات در درمان بیماری‌های لاعلاج روحی و جسمی است که در این موارد مصرفش به شدت توسط اکثر مامان‌ها توصیه می‌شه.


نمونه‌ی مکالمات من با مامان:

من: مامان!‌ من سرم درد می‌کنه

مامان: یه چای نبات بخور خوب می‌شه


- مامان!‌ من دل‌پیچه‌ دارم

- دواش یک چای نباته


- حس می‌کنم دچار اختلالِ روانیِ کم‌توجهی-بیش‌فعالیتی شدم.

- روزی سه وعده چای‌نبات


- مشکوک به سرطان؟

- چای نبات!


- پُست تراماتیک استرس دیس اوردر؟

- چای نبات!


- بادِ فتق؟

- چای نبات! 


...

 

بعد این‌جوری شد که ما که از بچگی با چای‌نبات بزرگ شدیم،‌ کم‌کم بهش معتاد هم شدیم. تقصیر خود این چای‌نباته که از هر قرص برنج و ال‌اس‌دی و اکس و غیره‌ای بدتر اعتیاد میاره. من معتقدم یکی به این اکسی‌ها یه چای نبات بده دیگه لب به قرص اکس نمی‌زنند. اصن باور  بفرمایید ظرف یک‌هفته در سراسر کشور «چای‌نبات پارتی» راه میفته.

 

حالا این‌رو گفتم که بگم برای من معتادِ به چای‌نبات، وقتی توی دیار غربت نبات تموم می‌‌شه،‌ من‌رو باید مثل زنجیری‌ها ببندند به تخت. این‌جا شبیهِ نبات رو به اسم Rock Candy  می‌فروشند. ولی این فرنگی‌ها فکر می‌کنند گناه کبیره‌است نبات رو مثل آدمِ ابوالبشر ساده درست کنند. اینه که باید حتما بهش بلوبری‌ای راز‌بری‌ای ‌کوفت‌بری‌ای چیزی بزنند. آخه نبات این موجود به این نازنینی،‌ حیف نیست بیان بهش بلوبری بزنن رنگش بشه رنگ یونجه مزه‌اش مزه‌ی اسطوقدوس گندیده؟

 

نبات ما دیروز تموم شده بود. از اول صبح هرکه به تورم خورد باهاش دعوام شد. اول بسته‌ی یک سفارش آنلاین دیر رسیده بود زنگ زدم شرکتش و مسوولِ خدمات‌مشتری و مدیرش و مدیرِ مدیرش رو با خاک یک‌سان کردم. بعد برام یه مقاله فرستاده بودند داوری که مقاله و نویسنده اش رو باهم پودر کردم (در حدی‌که مجبور شدم امروز از طرف نویسنده مقاله کلی صدقه بدم که ایشالا اون دنیا ازم بگذره). بعد با یکی دیگه دعوام شد ...خیلی سرتون رو درد نیارم. روز سختی بود.

ولی اینا رو گفتم که بگم دیشب یکی از دوستان که ناغافل از ایران اومده بود برا ما زحمت کشیده و یه جعبه نبات آورده. یک‌ربع داشتم بالا پایین می‌پریدم. الان که دارم این‌جوری قصه می‌نویسم و لبخند بر لبانم جاریه، برا اینه که یک لیوان نیم‌لیتری چای‌نبات داغ کنار دستم گذاشتم.

 

 

 نباتِ خوب این‌جا گیر نمیاد. اگر دارید میاید و چمدون‌تون جا داره، یک ربع‌کیلو نبات برا دوستان و آشناهاتون بیارید. هم این‌که کلی درد و مرضاشون خوب می‌شه، هم کلی دعاتون می‌کنن.