روزمرْگی، روزمرّگی، روزمرّهگی، روزبرّهگی!
بــــــــــــــع بع .....
*****************************
یک نکته در مورد تخم مرغ
تجربه نشون داد (هفتهی پیش) که اگه تخممرغی یک هفته بیرون یخچال باشه و بعد شما ۵ ماه هم توی یخچال بگذاریدش باز هم شما رو مسموم خواهد کرد به طرز وحشتناکی. تازه من کلی پختمش ولی این میکروبها هنوز توش بودند. ظاهرش هم هیچیش نبود تازه کلی هم خوشرنگ بود. ما که از این bio mio ها سر در نمیاریم. دکتر هم نرفتم. همونجا توی خونه با سیب و چایی ۴۸ ساعت زندگی (خواب) کردم تا خوب شدم. ولی هنوز نصفه نیمه توی عالم هپروتم.
*****************************
یه نکته رو تا یادم نرفته بگم که در موقع معرفی جنیفرخانوم اونجا من نوشته بودم که "این آمریکاییهای .... استغفرا... یه ذره هم social skill ندارند. فقط بلدند هیکل بسازند. قد : هرکدوم دو متر و نیم. وزن هرکدون ۲۰۰ کیلو . common sense: zero !! همشون وایسادند سرشون رو انداختند "
قضیه اینه که من کاملا در اشتباه محض بودم. اونها common sense شون نه تنها Zero نیست بلکه کلی هم بالاست. نکتهاش اینه که میدونند کجا به کارش ببرند! بعد از دوماه جنی خانوم دیگه اصلا فرصت نمیکنه جواب سلام شما رو بده. پریروز با Ben رفته بوده موزهی هنرهای کلاسیک، دیروز با Gabe و Jason رفته بودند تمرین حرکات موزون (استغفرا... ) امروز هم که اصلا از صبح پیداش نشده. من اصلا نمیدونم که چه جوری research میکنه.
این آمریکاییها خوب بلند مخشون رو کجا به کار بندازند، کاری که ما برعکسشو بلدیم. توی research هم همینطوره. یه آمریکایی صبح ساعت ۸ میاد تا ۴ بعد از ظهر و خوب هم کار میکنه (خودش رو نمیکشه با این وجود) ۴ بعداز ظهر هم میره دنبال استراحت و تفریح. نتیجه این که توی یک روز ۸ ساعت کار کرده ۵-۶ ساعت هم استراحت و تفریح. ماها (بیشتر ایرانیها و شاید بهتر باشه بگم شرقیها) صبح ساعت ۱۱ پا میشیم میایم آفیس بعد تا ساعت ۱۱ شب هم توی آفیس هستیم. ۶ ساعتش رو به چای خوردن و گپ زدن با سایر ایرانیها (و شرقیها- منظور کشورهای شرقیتر از آلمان غربی است) میگذرونیم ، دو سه ساعت هم ناهار و شام و نوافلمترتبهی یومیه و روزنامه و از این حرفها ، در بین همهی این کارها هم کتاب دفترمون جلومون بازه مثلا داریم کار میکنیم. نتیجه اینکه ۱۰-۱۲ ساعت توی محل کار بودیم ولی سرجمع ۲ ساعت هم کار مفید نکردیم تازه هیچ fun درست حسابی هم نداشتیم. با اون سیستم اولی که من اسمشو میگذارم سیستم آمریکایی خوب میشه سالها روی یه موضوع کار کرد ولی با سیستم دومی (ایرانی!) سر دوماه حوصلهتون از زندگی سر میره و یا میفتید دنبال استاد عوض کردن یا نق زدن یا با بچهها لب دعوا کردن یا شیشه شکستن و آلارم آتش یه ساختمون ۲۴ طبقه رو ساعت ۳ بعد از نصف شب به صدا در آوردن و ...
از جنیفر میگفتم، این Tadd ( که واقعا پسر گلیه. من مثل اون توی آمریکا کم دیدم. ساده و مهربون و خوش تیپ و ... مثل یه دستهی گل. کلی هم میخواد بیاد ایران رو ببینه) آره این آقای Tadd ما هم به عبارتی متاسفانه یا خوشبختانه fallen in love جنی شده . دیگه از صبح تا شب توی پارتیشن ماست از دو دو تا چهار تای reseach اش تا اینکه پیتزای دیشب سردیش کرده یا مسموم شده رو میاد از جنی میپرسه. دیروز داشتم به خودم میگفتم برم بهش بگم بیا جاهامون رو عوض کنیم من هم عوض گوش دادن به این اراجیف به زندگیم میرسم (البته خودش باید بره به steve بگه من که اگه سرم بالای دار بره حاضر نیستم برم آفیس steve ) ولی فکر کنم جنی قبول نکنه چون دیگه باید فاتحهی کار کردن رو توی office بخونه.
*****************************
هوا هم اینجا داره گرم میشه و تمرکز حواس بدلایل مستقیم و غیرمستقیم (علما دانند!) گرمشدن هوا سخت شده
*****************************
دیگه بعد از امتحان qual زدم به آخر تنبلی. دوتا course گرفتم که هم خیلی جالب هستند و هم به زمینهی کاریم مربوطند و خیلی هم دلم میخواد اونها رو یاد بگیرم. ولی اصلا حسش نیست! در حالیکه ترم پیش حتی در مورد تمرین ها هم کلی با احتیاط با بچهها بحث و تبادل نظر میکردم در کمال شرمندگی امشب منتظرم ییلدرای امتحان میدترم closed book !! رو تموم کنه تا من کُپ بزنم. اونم کپ کور !! (عزیزان شریفی میدونند که بر کُپ (copy) مراتبی مترتب است: ۱-کپ عادی: شما حل رو میخونید و میفهمید و خودتون مینویسید. ۲- کپ رونویسی: حل رو میفهمید ولی عین اصل مینویسید. ۳- کپ کور: شما اصلا نمی دونید چیزی که مینویسد چی هست. یعنی حتی شاید سوال رو ندیده باشید، نوشتهها مستقیما از چشمان شما بدون گذر از مغز به انگشتان دست راست میروند ). امیدوارم خیلی طولانی نباشه که حداقل امشب یه خوابی بتونم بکنم.
*****************************
مامان امیت بهش اولتیماتوم داده که تا آخر تابستون وقت داره که یه دختر پیدا کنه و باهاش ازدواج کنه وگرنه ... (حدس بزنید وگرنه چی ؟!! ) . خیلی هم جدی هست. امیت اساسی دستپاچه شده. مامان هم مامانهای هندی ...
****************************
کسی میدونه این قالب وبلاگ رو چطوری میشه عوض کرد. آقا ما کلی شرمنده میشیم وبلاگ دوستان رو که باز میکنی سه تا آهنگ همزمان پخش میشه و IP address و شمارهی شناسنامهی بابامون رو هم نشون میدهند و شما نفر چندم هستید که از این وبلاگ بازدید می کنید و کلی مخلفات دیگه...
****************************
ما بریم به زندگیمون برسیم. ببخشید پرچانگی کردم