نظریات اقتصادی یک غیر مقتصد (۱)

"غیرِ مقتصد" یعنی کسی که اقتصاد نمیدونه، حالا حداقل من منظورم اینه. یعنی کسی که تو زندگیش چهار خط هم راجع به اقتصاد نخونده، و معنی تورم و رکود و سود و ضرر و بازار بورس و این ها هم اصلا حالیش نیست، یعنی اونقدر حالیش نیست که برادرش برای سه شاهی سه دینار (بخونید: سِشِی سنّار) سرمایه گذاری توی بورس ایران- که قرار بوده طبق اظهارات خان داداش اونقدر سود بده که ظرف یکی دوسال کل مجمع الجزایر قناری رو باهاش بخریم - متاسفانه مجبوره سالی کلی هزینه ی ضررهای وارد شده رو بده. یعنی در حقیقت طبق اظهارات آقای مهندس مهدی اصل پول که پریده هیچی حالا ما باید سالی یه مقادیری ضرر هم به این شرکت ها بدیم. حالا ما دیگه درست و غلطش رو سر در نمیاریم. آقای خان داداش البته زحمت میکشند هر شش ماه گزارش کتبی ضررهای جدید رو به سمع و نظر ما میرسونند و کلی هم از ما امضاء میگیرند و رسید و از این حرف ها*. 
* ولی از شوخی گذشته من یقین دارم، یقین دارم آقای مهندس یکی از درست ترین انسان هایی است که خدا آفریده- در باب آقای مهندس مهدی جداگانه خواهم نوشت ان شاء الله

حالا بالاخره با توجه به اینکه نظر کارشناسی دادن توی دنیای امروزه کارشناس بودن نمیخواد و خوب عزیزان ابتدا نظر و تئوری های اقتصادی و اجتماعی میدند بعد مدرک دکتراشون رو میگرند (زشته دیگه که تئوریسین این تئوری های خفن عنوان دکتر نداشته باشه)، این شد که  دیگه ما هم گفتیم اول تئوری های اقتصادیمون رو بدیم خوب حالا اگه دیدیم گرفت بعدش میریم یه مدرک دکترای اقتصاد هم میگیریم، یا اگه دیدیم گرفتن مدرک خیلی سخت بود خوب جعلش میکنیم.


*******************
 

موسسات غیرانتفاعی (ناسودبر nonprofit) موسساتی هستند که هدف کارکرد آنها سود مالی نیست. مثلا یک شرکت انرژی بادی غیرانتفاعی رو میشناسم که خیلی هم خوب هم کار میکنه و در اساسنامه‌اش هدف شرکت کمک به محل زیستی پاک عنوان شده. شرکت یا موسسه غیرانتفاعی میتونه سود هم داشته باشه (خیلی وقتها ممکنه خیلی هم سود بدست بیاره). ولی این سود اضافی باعث افزایش حقوق کارمندان شرکت یا دلیلی برای دادن جایزه (bonus)  به کارمندان یا سهامداران شرکت نیست. در واقع حقوق و مزایای کارمندان مستقل از سود شرکت تعیین شده. سود اضافی میتونه صرف سرمایه گذاری های جدید یا موارد دیگه ای بشه. در مقابلِ موسسات غیرانتفاعی، موسسات انتفاعی هستند که هدف آنها کسب سود حداکثری است. 

مثلا اکثر دانشگاه های آمریکا غیر انتفاعی هستند. به این معنی که اساتید و مدیران دانشگاه مستقل از اینکه چه مقدار تحقیق بکنند و مقاله چاپ کنند و تدریس کنند و چند میلیارد دلار پول از صنعت و دولت بگیرند (یا نگیرند) حقوقشون یک دلار هم بیشتر یا کمتر نمیشه. شاید یکی از مهمترین دلایلی که علم و تحصیل در آمریکا (هنوز) به ابتذال کشیده نشده هم همین باشه. تصور عملکرد یک دانشگاه انتفاعی خیلی سخت نیست و تصور اینکه چقدر زود مفاهیم تحصیل و دانش در چنین مکانی ممکنه به فساد کشیده بشه خیلی راحت تر. مثلا تصور بکنید که دانشگاه شما برای سوددهی بیشتر فرزندان آدم‌های پول‌دارتر را ثبت‌نام کنه (یعنی هر سال در کنکور رقابت بین ثروت‌ بابای دانش‌آموزان باشه!) یا دانشگاه از معلم/استاد بخواد یه خورده دیر بیاد سرکلاس یا زودتر تعطیل بکنه. یا پای تخته آگهی بازرگانی باشه یا معلم از بچه‌ها بخواد از خودکار فلان شرکت استفاده بکنند یا هزارتا چیز دیگه. در بخش تحقیق که وضع از این هم خراب‌تر خواهد بود. تصور کنید اگر قرار باشه به موسسه‌ای در ازای نوشتن مقاله پول بدهند دیگه ارکان تجارت علم کامل خواهد بود: احتمالا از سوی موسسه از محققان خواسته بشه هر نوآوری‌شون رو تا میتونند به اجزای کوچک‌تر تبدیل کنند و مقالات بیشتری چاپ کنند یا مثلا مقالات کوتاه تری بنویسند که توی کاغذ صرفه جویی بشه یا یک مقاله را تا جایی که بشود در چندین جا چاپ کرد یا ...

 از اون طرف مووسسات انتفاعی هم و غمشون سوددهی بالاتره. خیلی وقت ها به هر قیمتی. ضمنا گذشت اون دوره های گذشته که کارآفرینان محترم برای کارآفرینی یا حل مشکلات مردم یا خدمتی به جامعه به کاری دست میزدند. شرکت‌های انتفاعی نشون دادند که حاضرند "هر حرکتی"‌ رو در قبال دریافت پول انجام بدهند. به طور مثال یاهو در قبال دریافت پول از دولت چین اطلاعات و ایمیل‌های شخصی یک ناراضی چینی رو به دولت چین داد که باعث زندانی شدن این ناراضی شد. این یکی از خدا میدونه چندین نمونه ایست که با شکایت خانواده این ناراضی کار یاهو رو به دادگاه کشوند و خبرش به روزنامه ها درز کرد. هر چند که در نهایت یاهو تبرئه هم شد! اگر شما به اطلاعات یا ای‌میل‌های شخصی کسی احتیاج دارید خیلی راحت میتونید مبلغی رو به این شرکت‌ها بدید و اون اطلاعات رو بگیرید.  قیمت خوب بالطبع خیلی بالاست و هرکسی توانایی پرداختش رو نداره. نتیجه گیری: خیلی از این شرکت های خیلی خوب حاضرند برای پول ""هر کاری"" بکنند.

 

 *******************


قسمت اول تئوری‌های اقتصادی من قرار بود به موضوع دیگه‌ای اختصاص داشته باشه ولی همزمان شد با حذف نام خلیج فارس از نقشه‌ی گوگل. من چند تا گزاره زیر رو که کنار هم میگذارم هر دفعه به یک نتیجه میرسم:

1- گوگل یک شرکت انتفاعی است. یعنی هر حرکتی که گوگل انجام میده برای سوددهی بیشتر هست و این شرکت می تونه تاجایی که قانون نیم بند اجازه بده "هرکاری" بکنه تا سود بیشتری کسب کنه. حتی به قیمت زیرپا گذاشتن حق و حقیقت. اما آیا این شرکت حاضره - مثل خیلی شرکت های دیگر - "هرکاری" بکنه؟ برای خیلی ها جواب این سوال از خیلی قبل بسیار واضح بود، برای برخی دیگر نه!

2- شما یک کشور پول‌دار جنوب خلیج فارس هستید که علاقه‌مندید نام آبراهه‌ی شمالی شما چیزی باشد که شما دوست دارید نه چیزی که واقعا درست است. 

3- بنابراین شما یک کشور پول‌دار هستید و علاقه‌مندید که یک شرکتی که "ممکن" است برای پول هرکاری بکند (و این کاری خلاف قانون هم نیست) اسم آن آبراهه را عوض بکند.

4- شرکت مزبور نام آبراهه را  تغییر میکند.

نتیجه‌گیری رو به خودتون واگذار میکنم.


دوستان خیلی اصرار داشتند که با گوگل نامه‌نگاری بشه و توضیح داده بشه که نام صحیح آبراهه مورد نظر چیز دیگری هست. به نظر شما آیا واقعا گوگل از درست و غلط بودن این موضوع خبری ندارد؟‌ و یا واقعا شرکتی انتفاعی که هدفش "سوددهی بالا به هر قیمتی" است واقعا اهمیتی می‌ده که - آنطور که خودشان ادعا کردند - وارد بازی‌های سیاسی بشود و یا نشود؟ 
 

آیا گردانندگان این شرکت هایی که فقط و فقط وفقط به سوددهی می اندیشند، حاضرند در ازای دریافت پول هر حق و حقیقتی رو زیر پا بگذارند و تا جایی که قانون نیم بند اجازه دهد هر ظلم و جنایتی را مرتکب شوند، نرم افزارها و سخت افزارهایشان رو با خرج های هنگفت طوری بسازند که مشتریان مجبور شوند هزاران محصول بی فایده را بدون آنکه احتیاجی به آن داشته باشند به زور بخرند - فقط برای سوددهی بیشتر شرکت-،  و با هزار حیله و ترفند پول از جیب مشتریان بیرون بکشند، آیا این چنین افرادی سزاوار القابی چون کارآفرینان موفق و مغزهای اقتصاد و تجارت هستند و در رثایشان باید سینه چاک کرد و هفته‌ها عزاداری کرد؟ یا این ها نام هایی است که جامعه از ترس محکوم شدن به اینکه همه بد هستیم به آنها داده؟

 

 فیلم کوتاه بانوی گل سرخ (از اینجا ببینید؛ و اینجا هم برای چند عکس) داستان زندگی یکی از موفق ترین و باوجدان ترین کارآفرینان ایرانی  است که تولید گل و گلاب را - با وجود مقاومت شدید کشاورزان و ساکنین لاله زار کرمان - جایگزین تولید تریاک آن منطقه می کند تا سرنوشت مردمان و کشاورزی منطقه دگرگون شود. (بیشتر بخوانید از اینجا و اینجا و اینجا).