« ... سارا با مهربانی اسب سفید را ناز میکند اما هیچوقت آنها را اذیت نمیکند و سوار کرهاسب نمیشود. اون آنها را چوب نمیزند [!] و به طرف آنها سنگ پرتاب نمیکند [!!] و دُم قشنگ آنها را نمیکشد [!!!]. چون میداند این کارها خیلی بد است و اسب سفید و کره اسب کوچولو عصبانی میشوند و به او لگد میزنند[!]. حتی ممکن است مادر اسب کوچولو او را گاز بگیرد[!!].»
(کتاب «خطر و حیوانات» نشر نوای مدرسه)
یهوقت یه خارجی این کتاب رو ببینه، پیش خودش چی فکر میکنه در مورد ایران؟
It's the nowrouz of 1400. Im thinking of my grandmother's house. garden in the back with just one old tree , perhaps older than my granny . smell of fresh cut grass. haft-seen tray : apples , Hyacinth plant, gold fish... playing cards with my uncle and cousins. Then, wearing our new cloths , going to visit the family. the new 1000 toman bills sweets and nuts and tea. Happy new year to all
یادمه در مدرسه مون دانش آموزی داشتیم که انگشتان دستش را بچه شتر خورده بود و له کرده بود چون وقتی غذا دادن به بچه شتری که برای بازی والدین اش شتردارش در حیاط بسته بودند، بچه شتر انگشتان اش را داخل دهانش کرده بود
سلام جناب اعلم
دوست دارم در لینک زیر مقاله را بخوانید و نظر خودتان را تحفه ام کنید
http://ainain.blog.ir/1399/08/24/batgasht-e-ma
ارادتمند
یکی از تفاله های عصر وبلاگ نویسی