صدای جیغ گاو

مطلب این هفته را لطفا  بسیار شمرده شمرده و با احساس بخوانید، سعی کنید پس از خواندن هر خط چند لحظه‌ای به آن فکر کنید و سپس به سراغ خط بعدی بروید. با تشکر

 

 

صدای جیغ گاو۱

  

اهل ایرانم

خانه ام ایران نیست

آپارتمانم اینجاست، در دیار غربت

روزگارم بد نیست

تکه نانی دارم، سر سوزن عقلی۲

 

....

 

اهل ایرانم

پیشه ام الافی است

گاه گاهی درسی می خوانم

و گزارشی می نویسم

و می گذارم جلوی استاد

که از دیدن عکس های رنگارنگش خوشحال شود

چه خیالی ... چه خیالی ... می دانم

می دانم که به هیچ دردی نمی خورد

 

همه ی ذرات ریسرچم متبلور شده  است

من ریسرچم را وقتی انجام می‌دهم 

که استاد دادش  را زده باشد سه چهار هفته  قبل

پی قد قامت حس

 

من به مهمانی این دانشگاه۳  رفتم

من به دشت اندوه

من به باغ تحقیق

من به ایوان چراغانی دانش رفتم

رفتم از پله ی کتابخانه بالا

تا ته طبقه ی هفتم

تا هوای خنک پشت بام

من به دیدار کسی رفتم در آن سر کتابخانه

رفتم رفتم تا لب میتم

یک درسخوان چینی ۲۴-۷ ۴

 

.....

 

چیزها دیدم در این سرزمین

من دانشجویی دیدم که ریسرچش را بو می کرد

و یک دانشجوی دیگر که نصف کتابش را خورده بود

یک زن 80 ساله که بکس بازی می کرد

من یک استاد چینی دیدم که انگلیسی حرف می زد

و پیرمردی که برای تعطیلاتش اعانه جمع می کرد

من دختری دیدم که با سگش توی یک ظرف آب می نوشید

وگدایی که توی مترو با بلندگو تکدی می کرد

من استادی دیدم که درسی که می داد را می فهمید

و حتی استادی که ریسرچش را هم ...

یک چینی دیدم که هشت پا می خورد

ویکی دیگر که کنسرو موش با خود آورده بود

من یک پروفسور دیدم فامیلش گوسفند بود

و منشی دانشکده مان که فامیلش سرکه بود

 

 

کامپیوتر در حسرت واماندن من

من در حسرت خوابیدن استاد

استاد در حسرت مرگ

 

من کتابی را می زنم ورق

به خود می گویم : کاش این استادها حرف هاشان مثل این کتاب واضح بود

می افتد کتاب از دستم

و می خورد روی پایم

جیغ می زنم من...

 

من نمی دانم که چرا می گویند مکانیک زیباست الکترونیک با حال است

و چرا هیچکس اقتصاد نمی خواند

مراتع و جنگلداری چه کم از هوافضا دارد

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید

رشته را باید شست

رشته باید خود شغل رشته باید خود شرکت باشد

 

اهل ایرانم اما

کشورم ایران نیست

کشورم گم شده است

در پس تاریخ در پس مردمش من نمی دانم

من با تاب با تب

کشوری دیگر ساخته ام در ذهنم

من صدای نفسش را می شنوم حالا

می شود آیا ...

 

لباس ها را باید کند

شیرجه باید زد در اقیانوس۵

مساله را توی اقیانوس حل باید کرد

دوست را توی اقیانوس پیدا باید کرد

توی اقیانوس باید ریسرچ کرد

توی اقیانوس باید خوابید

زندگی شیرجه زدن پی در پی توی اقیانوس است

 

رخت ها را بکنیم

اقیانوس در یک قدمی است

 

کمتر برویم گردش

بگذاریم ریسرچ کمی پیش برود

بگذاریم همه ی پول هایمان صرف رستوران و کافی شاپ نشود

کمی کار کنیم

حس کنیم برای اولین بار کارکردن را

 

....

 

کار ما نیست شناسایی راز ریسرچ

کار ما شاید اینست

که در افسون ریسرچ شناور باشیم ....

 

 

 

 

۱- تشبیهی بسیار زیبا که کتاب های باید برای آن نوشته شود. همان طور که می‌دانید شعر نو همواره سرشار از تشبیهات بسیار عمیق بوده است.  فقط بصورت مختصر بگوییم که در تفسیر این قسمت نظر علما متفاوت است. یک تفسیر اینست که اشاره به گاو بنی اسراییل است که هنگام کشته شدن شاید جیغ زده باشد. مولف خود در جایی دیگر نوشته : من گاو مشد حسنم...

سعی کنید تصور کنید مثلا گاو داخل تصویر جیغ بزند

 

Do I?? -۲

۳- هِ خراب شده

۴- ۲۴ ساعت در روز ، ۷ روز در هفته

۵- اشاره به آن روزی است که مولف توی اقیانوس شنا کرد و بعد ازآن بشدت سرما خورد و یک هفته تمام بستری بود. با این وجود مولف اقیانوس را نماد و سمبلی اززندگی متعالی انسان در ژرفای کهکشان معانی می داند

 

 

پانوشت ها

۱- ما ارادت خیلی زیادی به شعر نو داریم

۲- من قسم می‌خورم که این دیگه آخرین باره ، از این به بعد کاملا نثر عادی می‌نویسم بخدا قسم ...

نبشته

و ما این قصه به سرانجام خواهیم رساند دراین نبشته، که برخی دوستان را رنجش حصول آمدی که این نثر ثقیل تفهیم ننمودی وعلما دانستی که این قصور حقیر نبودی.

 

و دیگر روز آن یار جیصون گوی رنگ رنگ بیاوردی و یاران را خواستی که در علفزار گرد آمدی و پای زیر گوی زدی1 . و این میکاییل را یاری  بودی از جماعت نسوان و گفتی که او نیز بازی خواهد کردن. و حضرت ما را گفتی که در مرام نوادگان شاهان پارس نبودی که با نسوان زورآزمایی کردی که دخترکان را ضعف بودی در ریاضه2 . و مک گفتی که اگر چنین بدو گفتی  دل دخترک بشکستی و ما را خواستی که دقایقی دنبال گوی دویدن.

 

 و دخترک اولین ضربت به گوی چنان زدی که صد مرد جنگی  را تواماْ توان آن نبودی  وعرق شرم بر پیشانی همه ی مردان بنشستی و ما را به مک گفتی که این ماهرو  رستم ها خواهد زاییدن.  و مک گفتی که یکی کافی بودی وگرنه امنیه خراج فراوان بیاوردی2.5.

 

و آن یار دیگر دن دوستی داشتی صوزان3 نام که زنی بودی سخت جگرآور، و آن یار دیگر مصطفی را بانویی بودی سیه چرده از تبار عرب، و امیت را دختری بودی خال بر پیشانی. و در این میان این حضرت تنها زیستی و روزها را به غصه به شب رساندی و شب ها را به گریه به صبح. و روزی مک چنین گفتی که اگر اشارتی فرمایی من لشگر دختران مغرب زمین برایت گرد آورم و ما را چنین در جواب گفتی که چنین نخواهم کردن  که ما از شدگانیم4

 

و پس از آن ده گانه ای 5  به جای آوردی و دعای فراوان کردی و آن اندکی پس از غروب شمس بودی. و چون آسمان جمله تاریک گشتی آن یار پسین فویان6  خواستی که شام خوردی. پس قدم زدی در جعده تا به میدان رسیدی7 و لقمه نانی8 بخوردی و پس از آن الحق و الانصاف کاری نتوانستی کردن الاالنوم9 . و این چنین روزها به شب آمدی و درس که نخواندی هچ! سرمایه ی این مملکت  به هدر دادی.

 

و چون هفته به سرآمدی به دکان سر خیابان رفتی11  و چهارچرخه ای کرایه کردی و دوستان جمع کردی و این کشور سیاحت نمودی.

 

و در این حال که ما این اراجیف نبشتی در لوگان بودی 10 و در اینجا پرنده  پر نزدی و 2 ساعتی وقت داشتی تا طیاره پرواز کردی.

 

 ....

 

حال دیگر بار فرصتی کوتاه پدیدار آمدی که خطی اضافه نمودی. و حال که این خط تقریر نمودی در طیاره بودی بر فراز شهر بادها12 و آن مردک که افسار این طیاره به دست داشتی ندا دادی که زمین نتوانم دیدن و اگر دمی صبر کردندی من لنگر این طیاره انداختی ساعتی دیگر، و ما گرد این شهر طواف کردندی تا که زمین بر من پدیدار شدی . این بگفتی و نعره از کاروانیان برخاستی که مسافرت با اشتر بسی مرجح بودی تا مسافرت با این طیاره ی  قرمطی! 13  و دراین میان چندین بانوی سالخورده  برخاستی و گفتی که آنجا طیاره ای دیگر ما را منتظر بودی و حال چه شدی و چه نشدی و گریستی و طیاره بر هم ریختی. و گفتی که ساکت نخواهیم گشتن مگر که صاحب این طیاره دیدن فی الحال. و خواستی که به حجره ی آن مردک افسار بدست رفتی و خرج سفر بگرفتی و ما را از این  حال خنده ی فراوان بگرفتی.

 

و ما فقط قصد داشتی که این قصه ی شرح حال تمام کردی که در روایت است که المرد هو الختم القصه14

 و دیگرهرگز براین سیاق چیزی ننبشتی که کسی را رنجیده نگشتی  .پس بر شما بودی که در نوافل یومیه ما را دعای فراوان نمودی و بر حال ما فکر کردندی که  الفعل الخیر لا یحتج بالسوال.

  

 

 

1 فوتبال بازی کردی

2 ورزش

2.5 دولت مالیات زیاد خواهد گرفت

Susan 3

4 در تفسیر این قسمت نظر علما متفاوت است...

 

5 4 رکعت نماز ظهر + 4 رکعت نماز عصر + 2 رکعت نماز قضای صبح

6 معرب پویان

<?xml:namespace prefix = st1 ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:smarttags" />Harvard Square 7

 8 +Grilled chicken salmon fried with bhindi souse! served with coconut rice and black beans

9 خواب

LoganInternationalAirport (boston-MA) 10

Budget 11

Chicago 12

ATA Airliners 1314 مرد آنست که قصه اش را به پایان برساند