سفر کنیم و مَخافَت کشیم و خوش باشیم ...


سه تا بلیطِ هواپیما خریده‌بودیم. سه تا صندلی کنارِ هم. صندلی وسطی‌مون پُشتی نداشت. مهما‌ن‌دار گفت جاتون رو عوض می‌کنم.



صندلی جدید پشتی داشت، ولی میزِ تاشوی یکی از صندلی‌ها قفل نمی‌شد و وِل بود. آقای مهمان‌دار اومد و مؤدبانه گفت: «بی‌زحمت موقع تیک‌آف با دست نگهش دار».

سرم رو برگردوندم طرفش. نگاه‌هامون قفل شد. آدمِ آروم و بامتانتی بود. یک لحظه در سکوت به هم نگاه کردیم.  هم اون سؤال من رو می‌دونست، و هم من جوابِ اون رو. بعد چند لحظه گفت  «ببخشید ...، تحریمیم دیگه...».

من لبخند زدم.

اون رفت به بقیه‌ی مسافرها برسه.





نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا شنبه 23 اسفند 1399 ساعت 20:45

چه ربطی به تحریم داشت! وقتی ابر قدرتی مثل روسیه یا چین پشت ما هستند، بالطبع نباید مشکلی داشته باشیم. حتی بدون اینها هم درست کردن یه در ساده سخت نیست.

گمان می‌کنم یا مهماندار یا سیاستمداران، شما را احمق فرض کرده‌اند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد