هرکسی که وارد خونه میشه، حنا بدو بدو میره یه جایی قایم میشه. ما هم با ایماء و اشاره به وارد شونده حالی میکنیم که حنا اینجاست و بروند پیداش کنند. امروز بعد از ظهر خاله خانم اومدند خونهی ما. حنا پشت در آشپزخونه قایم شده بود. من ازتوی هال از بالای اوپن میدیدمش. به خاله با اشاره فهموندم که حنا اینجاست و پیداش کنند. خاله هم بعد از کلی فیلم بازی کردن که «حنا اینجاست آیا؟» و «کجاست حنا» و ازاین حرفا بالاخره پیداش کردند. وقتی خاله حنا رو پیدا کردند حنا کلی ذوق کرد و از پشت در پرید بیرون. از سر هیجان یه مسلسل اسباببازی که دستش بود رو به سمت خاله گرفت و ماشهاش رو کشید و همونطور که ذوقزده بود فریاد زد: شلیک کردم بهت، شلیک کردم بهت ...
یهویی یاد آهنگِ خیلی خیلی قدیمی «بنگبنگ» افتادم. این آهنگهای قدیمی یه جایی اون تهتههای ذهن قایم میشوند و یه دفعه یه چیزی که پیش میاد میپرند بیرون، و بعد مدتها از سر زبون نمیافتند...
چقدر این متن شعر غمگین بود
Dua Lipa هم همین آهنگ رو خونده. بنظر من که خیلی خوب شده.
https://www.youtube.com/watch?v=fi_4YiPHGzc
خوبه ک حنا از بچهگی جنگیدن رو یاد میگیره شاید الان ک کوچیکه بکشه ولی وقتی بزرگ شد شاید دیگه نکشه
این مفهوم کشتن/جنگیدن/مبارزه رو لاجرم هر بچه ی باید یاد بگیره!