فرزند اول،‌ فرزند دوم

تقدیم به تمامی فرزندان دوم (و دوم به بعدِ) خانواده‌ها (از جمله نگارنده)


فرزند اول:

تعداد عکس‌های گرفته شده از فرزند اول در روزی که به دنیا اومده:‌ بیش از دوازده هزار قطعه عکسِ دوبعدی و سه بعدی و چهاربعدی توسط پنج دوربین مختلف عکاسی و فیلم‌برداری.

فرزند دوم:
اولین عکسی که از نامبرده موجود است احتمالا مربوط به زمانی بین ۲ تا ۳ ماهگی است. اصلِ عکس در حقیقت از تعدادی از افراد فامیل در حال صرف چلوکباب گرفته شده، ولی در گوشه‌ی سمت چپ عکس در پس‌زمینه، نوزادی توی گهواره به تنهایی در حال گریه کردن است که احتمالا همان فرزند دوم خانواده است.


--------------------------------

فرزند اول:
مامان بچه (با گریه خطاب به بابای بچه): پاشو  پاشو! بچه‌ام بغض کرده. حس می‌کنم گریه داره. یه وقت اتفاقی براش نیفته. من نگرانشم.
بابای بچه (با عجله و وحشت‌زده): اوه مای گاد! (گوشی  تلفن به دست): الو! الو! ناین وان وان! آقا بدویید بیاید بچه‌مون از دست رفت! دو سه تا آمبولانس بفرستید لطفا، با یک ماشین آتش‌نشانی. تا شما می‌رسید ما سی‌پی‌آر رو شروع کنیم؟


فرزند دوم:

مامان بچه: فکر کنم غذا افتاده توی گلوی بچه. نمی‌خوای پاشی یه نگاهی بهش بندازی؟
بابای بچه (نیمه‌ خواب): بگو یه نفس عمیق بکشه!
- میگم نفسش بند اومده میگی نفس عمیق بکشه! پاشو یه نگاهی بهش بنداز.
- الان پا می‌شم. یه دست بزن تو پشتش. چیزیش نمی‌شه.
- ببین! نمی‌تونه نفس بکشه. صورتش سیاه شده.
- سیاه کم‌رنگ؟ یا سیاه پررنگ؟
...


--------------------------------
لحظه‌ی تولد فرزند اول:
واااای خدای من،‌ چه چشم‌هایی داره عین غزال. صورتش رو ببین که مثل فرشته‌ها می‌مونه. پوستش چقدر لطیفه.

فرزند دوم:
این چرا شکل بچه‌ی جنه؟‌ کله‌اش چرا شکل کدو می‌مونه؟ دماغش هم که انگار با ماهی‌تابه کوبیدن تو صورتش.



--------------------------------

فرزند اول:
مامان بچه:‌ برم بچه‌‌ام رو عوض کنم یه وقت پاش نسوزه. قربونش برم الهی. پنج دقیقه نشده عوضش کردم،‌ ولی فکر کنم پوشکش رو خیس کرده.
بابای بچه:‌آره زود باش، گناه داره بی‌زبون.


فرزند دوم:
مامان بچه:‌  بچه‌رو نصف روزه عوضش نکردیم. نمی‌خوای عوضش کنیم؟
بابای بچه: خانم!‌! پوشک گرونه!‌ دونه‌ای یک دلار و خرده‌ای. بگذار یه دفعه کارهای امروزش رو بکنه بعد عوضش کن. نصف حقوقمون رو باید بدیم واسه --- بچه!‌ دوره‌ی آخرالزمون شده به حضرت عباس!





نظرات 5 + ارسال نظر
زری سه‌شنبه 12 شهریور 1398 ساعت 02:08

این نشون میده بچه ی دومی در کار نیست وگرنه میدید چقدر بچه ی دوم شیریییییینه

صدف دوشنبه 14 مرداد 1398 ساعت 12:18

یعنی اومدم بنویسم قرار بچه دوم بیاد دیدم بقیه هم همینو نوشتند.

مرتضی یکشنبه 13 مرداد 1398 ساعت 18:44

تبریک دکتر ! امیدوارم بچه دوم بهانه ای بشه برا اینکه بیشتر بنویسین

Omid شنبه 12 مرداد 1398 ساعت 01:59

تبریک میگم.

علی جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 00:50

چقد بین دختر پسر فرق میذاشتن !!البته برا اون زمان طبیعی بوده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد