یکی از همین ایام میمون، دقیقا هوین الان،
خونه عین بازار شام ...
-[صداهای نامفهوم از اونور خونه]
-[شما با صدای بلند]: اومدم.... اومدم....،
-[صداهای نامفهوم از اونور خونه]
-[شما با صدای بلند]: اخبار؟؟؟؟؟ من؟؟؟؟؟؟ نه نه نه! اخبار نمیخونم به خدا! اصن من برم زیر تریلی اگه اخبار بخونم. اومدم چک کنم کامپیوتر ویروسی نشده باشه...
-[صداهای نامفهوم از اونور خونه]
- هان؟ یه بار دیگه بگو ...
-[تکرار صداهای نامفهوم خطِ قبلی از اونور خونه]
- آره ویروسش رو باید هر نیم ساعت یکبار چک کرد...
-[صداهای نامفهوم از اونور خونه]
-نه نه! نوشته بود کامپیوتر خاموش باشه هم ویروسه اکتیو میشه...
- [صداهای نامفهوم از اونور خونه]
- چی؟ چی گفتی؟ ...
- [تکرار صداهای نامفهوم قبلی از اونور خونه با لحن عصبانی]
- آهان، نه میگن از نصف شب تا یازده و نیم صبح ویروسه اگر هم اکتیو بشه کار خاصی نمیکنه ... به جان خودم اگه دروغ بگم، اصن من لال شم اگه دروغ بگم...
- [جیغ های نامفهوم از اونور خونه]
- باشه باشه، عصبانی نشو، اومدم... اومدم... [زیر لب] آخه من نونم کم بود، آبم کم بود، آخه ....