به شما خبر داده میشه که براتون بستهای رسیده و برای دریافتش باید به میز ورودی آپارتمان مراجعه کنید. شما به بهاصطلاح front-desk مراجعه میکنید. بستهی رسیده بستهایست به اندازهی تقریبا یک کوله پشتی معمولی و طبق معمولِ بستههای رسیده از ایران پر است از نقش و نگارهایِ هنرنماییهایِ عزیزانِ ادارهی پست ایران: کلکسیونی از جملات درهم و برهم که با ماژیکهایی به رنگهای مشکی و آبی و قرمز و سبز به بینطمترین طریق ممکن روی جعبه نوشته شدهاند٬ اضافه کنید به اینها خط خطیهای با خودکار٬ و انواع و اقسام مُهرهای رنگ و وارنگ ...
حالا این جعبه٬ وسط یکسری جعبهی بسیار تر و تمیز و مرتب هست که به جز آدرس تایپ شده در یک گوشهی خیلی کوچکشون٬ هیچ چیز دیگهای روشون دیده نمیشه. مسوول front-desk اول یک نگاه عجیب غریب به بسته میکنه و بعد به شما. دفترچهی رسید رو امضا میکنید و بسته رو تحویل میگیرید...
در تمام مدتی که توی آسانسور ایستادهاید یک طرف جعبه رو چسبوندید به دیوار آسانسور و با دستتون یکطرفش رو گرفتید که خیلی جلب توجه نکنه. در آپارتمان رو که باز کنید٬ همخونهایتون طبق معمول در حالیکه قابلمهی غذاش کنارش گذاشته روی مبل نشسته و دوتا laptop جلوش روشنه که به صفحهی یکیش نگاه میکنه و روی یکی دیگهاش تایپ میکنه٬ تلویزیون در حال پخش مسابقهی فوتبال آمرکایی هست و در همین حال صدای رادیو هم بلنده ...
O’leg، همخونهای شما٬ که خیلی (یه کمی بیش از حد) نسبت به همه چیز خوشبین هست (از جمله اینکه فکر میکنه که بعضی رییس جمهورها cool ترین آدم دنیا هستند!)٬ کُلی از دیدن بستهی رسیده به دست شما احساساتی میشه و شروع میکنه شلوغ بازی درآوردن و سر و صدا کردن که چه بستهی cool ای برات فرستادن و چقدر وقت صرف کردند اینجوری رمانتیک درستش کردند و از این حرفها. خیلی جدی نمیگیریدش و فقط بهش میگید که بسته رو از خونه فرستادن و شما خیلی هم از ظاهر بسته هیجان زده نشدید. O’leg با همون صدای دورگه و هیجانزدهاش خیلی جدی میپرسه
- That’s just awesome*, The sender should be an architect.
بهش میگید که توی ایران ماشاا... ماشاا... بزنم به تخته چشم نخورند** همه آرشیتکت هستند... وارد اتاقتون میشید و در رو میبندید.
…
قبل از باز کردن بسته سعی میکنید نوشتههای روی بسته رو بخونید:
بستهی پستی به "تایید" یکسری آدم بیربط به امور پستی رسیده که ««از طرف»» یکسری آدم بیربط دیگه (هم بیربط به پست و هم بیربط به آدم اولی!) بسته رو امضا کردهاند:
ماژیک سرخ جگری٬ فونت کلاس اول!
"تایید شد.امضا٬
عباسآقا! آبدارچی بازار میوه و ترهبار شهرستان رشت. از طرفِ تیمسار سرتیپ سرلشگر غضنفرِ دوشصاف فرماندهی توپخانهی نیروی دریایی ارتش"!
ماژیک آبی٬ فونت مهدکودک! عمود بر نوشتهی قبلی٬
"تایید شدامضا ... "
یک مهر شرکت بیربط به امور پستی هم به عنوان شرکت مشاور پست در یک طرف دیگه دیده میشه:
"پفک نمکی چیتوز!مشاور در امور گمرکی!!انرژی هستهای حق مسلم ماست!"
دوطرف دیگر بسته پر است از تمبرهای چسبانده شده٬ درهم برهم و بعضی جاها روی هم. آخه یکی بگه کجای دنیا هزینهی پست یک بستهی دو سه کیلویی رو با تمبر میدهند؟؟ اونهم نه با تمبر هزار تومنی یا پانصد تومنی یا صد تومنی ها! فقط حدس بزنید مبلغ بیست و دو هزار و ششصد و هفتاد و پنج تومان رو با تمبرهای چند تومنی زدند روی بسته. احتمالا آقای پست نصف کارمندان ادارهی پست رو یک صبح تا ظهر به صف کرده و ازشون خواسته که زبونشون رو دربیارند که اون بتونه اینهمه تمبر رو بچسبونه روی بستهی شما.
باز کردن بسته هم که خود داستانی جداست. اینقدر این بسته رو چسبپیچی کردند که حالا مگه قیچی و تیغ موکتبری و انبردستی و اینها جواب میده؟کمکم به این فکر میکنید که تلفن کنید steve اون ارهبرقیش رو برداره بیاره ...
......
وقتی بسته باز بشه اما٬ همهچیز عوض میشه. توی بسته فقط چندتا چیز ساده هست٬ که با تمام سادگیشون رنگ و بوی اتاق رو از اینرو به اونرو میکنند: کمی سبزی خشکشده٬ محصول باغچهی خونه٬ که هم بوی خونه رو میده و هم بوی یک دست مهربون رو، کمی خشکبار٬ یک جعبهی کوچک شیرینی و ...سه روزه که تمام اینها ردیف شدند روی میز و دلت نمیاد به هیچکدوم دست بزنی. پیش خودت فکر میکنی٬ مگه قشنگترین چیزهای دنیا همین سادهترین چیزهای دنیا نیستند؟
* یک استاد عزیزی در شریف به همین نام داشتیم که واقعا هم این اسم برازندهشون بود. اگر زیارتشون کردید سلام مخصوص برسانید.
** اصطلاح بزنم به تخته رو این فرنگیها هم دارند (اون آهنگِ توی کازابلانکا رو یادتونه؟)٬ دقیقا در همون معنی که ما استفاده میکنیم. مثالا اگر حال و احوالتون بعد از مدتی مریضی بهتر باشه ممکنه بگویید (یا واقعا با دستتون بزنید روی یک چیز چوبی و بگویید) Knock on wood, I feel much better today
*********************************
تا ته خط خرابتم ...
این آهنگِ "تلفن" نمیدونم از گُلِ روی یغماست که اینقدر باحال میزنه یا از لطف ریزهکاریها و افکتهای مونتاژ شده٬ یا شاید هم بهخاطر اون نفسگرفتنهایِ جالبِ وسط آهنگ. بالاخره که جالب بود٬ ضمنا ببخشید که ما اینقدر outdated هستیم.
تلفن آلبوم: جواب فوری٬ گروه آراکس شعر: یغما گلرویی