سلام
تصمیم گرفتم همین مطالب پراکندهای رو که دارم پست کنم. Quality فدای Timing شد، ببخشید دیگه...
*****************************
گروهی از دانشجویان آمریکایی تعطیلات بهاریشون (Spring Break) را به صورت داوطلبانه به کمک به شهر طوفانزدهی نیو اورلئان اختصاص دادند. خودشون برای یک هفته غذا برده بودند و خیلیهاشون شبها رو توی ماشینهاشون خوابیدند. تصورش رو بکنید برای یک هفته هزاران نفر به جمع کمککنندگان بازسازی یک شهر اضافه بشه. گروه دیگری هم قراره که تابستان رو در نیواورلئان بگذرانند. چقدر خوب میشه اگه ما هم در تعطیلات نوروز یا تابستان یکهفتهای رو در بم یا لرستان یا جاهای حادثه دیدهی دیگه به صورت داوطلبانه برای بازسازی کمک کنیم...
*****************************
برای اون دسته از دوستانی که از نقش مذهب در زندگی روزمرهی ایران گله دارند:
یکی از دوستان عزیز من که از اون آمریکاییهای دوآتشه هست دبستانش رو در یک مدرسهی مذهبی مسیحی گذرانده. میگفت که این عزیزان روحانی دیگه هرچی دوست دارند به خورد این دانشآموزان میدهند. هیچ نظارتی از سوی دولت یا ایالت بر روی مطالبی که مدارس مذهبی در آمریکا تدریس میکنند وجود نداره. و تمامی دروس حتی ریاضی هم بر اساس مذهب نوشته شده... اینها مذهبیهاشون دیگه آخرش هستند. دوستم داشت در مورد ریاضی مذهبی! حرف میزد که من دیگه برای اینکه از خنده منفجر نشم و آبروریزی نشه صحبت رو عوض کردم. اولین چیزی که بهخاطرم اومد این بود: "دو خط موازی -اگر خدا بخواهد- در بینهایت یکدیگر را قطع میکنند ! ! " مطمئنم این جمله رو میشه یه جایی توی کتابهاشون پیدا کرد.
*****************************
این هم عکسی از خبرگزاری مهر.
سوال اینه که چرا ما باید توی یک نوشتهی ۷-۸ کلمهای به زبان انگلیسی (و نه زبان عبری یا چینی) که در مورد مهمترین مسالهی کشور و دنیا است، و روی پارچهای نوشته شده که قراره عزیزترین هموطنانمون (جانبازان*) دست بگیرند و جلوی سفارت کشور انگلسیی زبانی به نام بریتانیا نشون بدهند باید دوتا غلط املایی داشته باشیم:
energy اشتباها eenrgy نوشته شده و undeniable هم اشتباها undiniable نوشته شده که دومی برای جوک ساختن هم مناسبه.
* واقعا فکر میکنم توی کشور ما خیلی در حق جانبازان ظلم میشه. یک جانباز - هر طور که فکر کنه و با هر عقیدهای که جنگیده باشه و هر عقیدهای که حالا داشته باشه - رنجی رو میکشه که من و شما و پدران و مادرانمون باید میکشیدیم اگر او پیشقدم نمیشد. حداقل احترامشان را نگه داریم. کاری که اینجا آمریکایی ها میکنند برای جانبازان جنگهایی که یقین دارند اشتباه بوده، و ما برای جنگی که به تقدسش اعتقاد داریم نمیکنیم.
(البته استثنائا اگه اون عنصر اتاق ۲۰۸ رو جایی دیدید، فقتلوهُ حَیثُ وَجدتموهُ! (یعنی همونجا حلالش کنید! ))
*****************************
برای اینکه یادی هم کرده باشیم از زحمات جناب دکتر رحیمی رییس سابق سازمان سنجش آموزش کشور:
نمونهای از سوالات چهارگزینهای که احتمالا از این به بعد در آزمونهای ورودی مشاهده شود (مورد علاقهی امین و امثالهنٌ)
جای خالی زیر را پر کنید:
............. اوقات فراغت جوانان از واجبات است.
الف: کیک زرد پختن در
ب: غنیسازی
ج: سانتریفوژ
د: چرخهی سوخت
ه: هیچکدام
د: هر دو !
************************************
فرهنگی:
روز اول فروردین ماه در دانشگاه هاروارد پای صحبت شهرام ناظری، خوانندهی زبردست موسیقی سنتی ایران نشستیم. ناظری سخن از تحجر در موسیقی سنتی گفت- دردی که سالهاست بدان میاندیشم- و از لَختی اساتید برای نوآوری. از اینکه غلامحسین بنان بدو پرخاش کرده که چرا حماسی میخواند، و از اینکه آمالش فراتر از 'خواندن' است، که بر آن بوده و است که زیر و بم های خاکگرفته درخت سترگ ادبیات فارسی را جان تازهای بخشد. گفت که از رملِ مسدسِ محذوفِ مولانا جلالالدین شروع کرده و تازگی به مکهی حماسهی فارسی، متقاربِ ابوالقاسمِ طوس رسیده.
جدا از بیان شیوا و فصاحت و- به حق بیش از فصاحت- بلاغت، و سخنرانی فنی و تسلط بر آنچه که از آن سخن راند، چیزی که بیشتر نظر مرا جلب کرد شخصیت فروتن و مهربان خود استاد و پسرش حافظ بود. چه کنم که شخصیت انسانها برایم هزارانبار مهمتر از هنرشان است...
(عکس از سلمان)
داستان آن آتش شنیدهاید که شبی نیستانی میسوزاند:
... نی به آتش گفت کین آشوب چیست مرتو را زین سوختن مطلوب چیست
گـفـت آتـش بـی سـبـب نـفـروخـتــم دعــوی بـی مـعـنـیـت را سـوخـتــم
زان کـه مـیگـفـتی نیام با صد نمود هـمچنـان در بنـد خود بـودی که بود ...