سفر به سرزمین تپانچه، کلاه و گاو!

سفرنامه‌ی مصور تگزاس

ما شب سال نوی میلادی رو در SanAntonio بودیم که بسیار قشنگ شده بود (حالا یا همیشه قشنگه یا به خاطر تزیینات سال نو اینقدر قشنگ بود) در هر صورت که جای همگی خالی خیلی خوش گذشت. اگر روی لینک جلوی عکس‌ها کلیک کنید می‌تونید عکس رو بزرگتر ببینید (من دیگه کلی وقت گذاشتم دو تا version درست کردم که با خط اینترنت کم سرعت حداقل thumbnail ها دیده بشوند)

یکی از تزیینات درخت چهار متری کریسمس جلوی قلعه‌ی Alamo. اگه دقت کنید همه‌ی ما و خود قلعه‌ رو می‌بینید:

SanAntonio

  RiverWalk, SanAntonio

یک پارک طبیعی هم درنزدیکی شهر درست کردند که یک‌سری حیوانات توش ولو هستند و می‌تونید با ماشین برید نزدیکشون و بهشون غذا بدهید:

  Natural WildLife Park

Natural WildLife Park


در طول اقامت پربرکت ما تیم فوتبال آمریکایی دانشگاه آستین تیم دانشگاه USC رو برد. دیگه ساعت ۱۲ نصف شب مردم بیکار ریختند توی خیابون‌ها (از جمله ما!) و دیگه چه کار که نکردند... (از جمله ما ؟؟)

After RoseBowl Final Game  

تصویر داخل متروی هیوستون. تصویر "موسیقی با صدای بلند ممنوع" من رو به خنده انداخت. جاهایی که سیاه‌ها زیاد هستند این آرم هم دیده می‌شه:

 Houston Metro

اینهم دلیل اون آرم داخل مترو!

Houston!!I

جمله‌ای از پرزیدنت جانسون سی‌و هفتمین رییس جمهور آمریکا. موزه‌ی جانسون (خوب بود رییس جمهور‌های ایران هم موزه‌ای از دسته‌گل‌هاشون درست می‌کردند.)

 Johnson Museum, Austin

هدیه‌ی محمدرضا شاه پهلوی به پرزیدنت جانسون: (خوشبختانه محمدرضا پهلوی به اجدادش پیوسته!! علما دانند)

Mohammad-Reza Shah Gift

دانشگاه رایس. هیوستون. بچه‌های هیوستون همون‌طور که به طور نمونه در عکس دیده می‌شه خیلی دل به کار نمی‌دهند!

Rice University

این‌هم کابوی‌های ایرانی! اون آقای سمت چپ با تی‌شرت آبی همونطور که از قیافه‌اش معلومه خیلی ادعاش می‌شه...

همسفران عزیز من از بوستون رضا و سلمان و همسفران میزبانمان هم محسن و ایمان و امین بودند که فقط یک کلمه: دستتون درد نکنه که خیلی خوش گذشت. کیارش هم که در هیوستون سنگ تمام گذاشت. بقیه‌ی دوستان هم جناب محمد که ما رو خیلی شرمنده کردند، و مهدی و بورقان و فائزه و پرویز و علی و امیر و عباس و کامیار و سایرین که خیلی از مصاحبتشون لذت بردیم. من همین الان متوجه شدم که سلمان و امین هم گزارش سفر رو خیلی باحال‌تر نوشته اند. پس من دیگه مختصرش می‌کنم (برید خدا رو شکر کنید که مختصرش کردم). فکر کنم دیگه ما هم باید کم‌کم کار رو بدیم دست جوون‌ترها و در اینجا رو تخته کنیم.

و تمٌت شرح‌الاحوالنا


                                

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد