سلام

خوب من چندتایی عکس از مجموع حدود 2GB !! عکسی که داشتیم انتخاب کردم. عکس‌ها رو می‌تونید از اینجاببینید.

(من تازه با خبر شدم که Flickr توی ایران جزء سایت‌های فیلتر شده است. در این صورت می‌تونید عکس‌ها رو ازاینجا ببینید)

یه توضیح مختصر اینکه دوتا عکس اول (از سمت چپ) که بوستون زیبای خودمونه، پنج عکس بعدی دانشگاه Stanford. عکس بعدی SUV نازنینی است که من و محمد مجموعا 1200 miles (تقریبا ۲۰۰۰ کیلومتر!) در مدت ۷۲ ساعت باهاش رانندگی کردیم!! عکس بعدی از Pacific Coast Highway هست که معروفه که یکی از زیباترین جاده‌های دنیاست. دو عکس بعدی سانفرانسیسکو رو نشون می‌ده. بعدیش عکسی است از Rodeo Drive یکی از معروفترین، زیباترین و گران‌ترین خیابان‌های LA . سه‌تا عکس بعدی Caltech Campus، سه تای بعدیش Berkeley Campus، و دو عکس آخر WestWood Ave. محله‌ی ایرانی‌های LosAngeles رو نشون می‌ده. یه توضیح مختصر هم توی Flickr برای عکس‌ها نوشتم. عکس‌ها رو مجبور شدم کلی کوچک کنم که همه بتونند ببینند. دیگه کیفیت رو ببخشید.

 

گفتم یه تشکری هم کرده‌ باشم از دوستان بسیار خوبی که با لطفشون مسافرت ما رو یک مسافرت wonderful کردند. یاسر که ما stanford پیشش بودیم و Sanfransisco هم باهمدیگه رفتیم. رضا، مهدی و  محمد همراهان LA، علی‌مانی، امیر، مسعود آریان‌پور، امیر‌علی، رستم، امیر‌امیرخانی و خانم نظام‌فر که به ما لطف فراوان کردند، دکتر مفرد، جواد و فرشاد به خاطر UC Berkeley Tour و لحظات بسیار خوبی که باهاشون بودیم، صادق و آرزو برای یک شب به یاد ماندنی در UC Irvine، آیدین و شفیق برای حیدربابا و Pasadena و  Caltech، مظهر،‌ فرداد، فرشید، محمد‌علی، پدرِ مظهر و محمد تقی که به ما در طول مسافرت و قبل و بعدش خیلی کمک کردند. چندتا از دوستان رو هم که متاسفانه نشد که ببینیم (مهدی و علی و...). یک تشکر دوباره هم برای مهدی و رضا و محمد به خاطر عالی همراهانی که بودند.

 
خرچنگی‌جات:
توی دانشگاه استنفورد فیلم زن زیادی ساخته‌ی تهمینه‌ی میلانی رو با حضور خود خانم میلانی دیدیم. بعدهم جلسه‌ی پرسش و پاسخ بود. فیلم بسیار قوی‌تر از کارهای قبلی خانم میلانی تهیه شده ولی خود جناب کارگردان هنوز از اون فمینیست‌های دو آتشه‌ است که صحبت کردن باهاش اعصاب آدم رو بهم می‌ریزه (از اون‌هایی که اعتقاد دارند مردهای ایرانی از صبح که از خواب پا می‌شند هیچ کار دیگری ندارندو تا شب فقط زن‌هاشون رو کتک می‌زنند و تنها مشکل مملکت همینه و از این جور حرف‌ها).
 دیگه این‌که انجمن دانشجویان ایرانی برنامه‌ی هفتگی فیلم گذاشته که می‌تونیم فیلم‌های ایرانی رو ببینم. بوتیک، ارتفاع پست و پارتی سه فیلم اول بود (حالا نگید قدیمی‌ هستند). سینما هم فیلم‌های War of the Worlds (بسیار بد!) و Wedding Crashers (کمدی، خوب) رو با یک‌سری از دوستان دیدیم. یه کتاب هم از toni morrison  خریدم (Beloved) که طی برنامه‌ی پنج‌ساله‌ی دوم قراره بخونمش. خانم Morrison استاد دانشگاه پرینستون و برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل هست.

چند روز پیش هم فرصتی پیش آمد که در محضر یکی از دوستان، غبار از دیوان حافظ بزداییم و شبی با شعر حافظ -آن‌هم از دیوانی به خط استاد فرزانه‌ام استاد مهدی فروزنده- به صبح آوریم که "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی". اگر از جمله‌ی دوستان کسی را بر استاد دیداری است درود و ارادت بی پایان من بدیشان رساند که استاد حق فراوان بر گردن ما دارد.

و این مختصر به پایان برم به بندی از ترکیب بند زیبای وحشی:

...
چاره اینست و ندارم به از این رای دگر     که دهم جای دگر دل به دل‌آرای دگر
چشم خود فرش کنم زیر کف پای دگر       بر کف پای دگر بوسه زنم جای دگر
بعد از این رای من اینست و همین خواهد بود       من بر این هستم و البته چنین خواهدبود

من بر این هستم و البته چنین خواهد بود...


قشنگ بود، نه؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد