نیویورک

آقا سلام علیکم

خوب ما این تعطیلات رو رفتیم نیویورک. جای شما بسیار خالی بود تجربه‌ی جالبی بود اگه نیویورک رو تاحالا ندیدید حتما برید ببینید که این نیویوکرها هی نیویورک نیویوک نکنند براتون.

عرض کنم که اینجا که بوستون باشه تا نیویورک ۴.۵ ساعت راهه. بلیط قطار و هواپیما یه قیمته ولی بلیط اتوبوس خوب خیلی ارزونتره. اینه که اکثر ملت با اتوبوس می‌رن نیویورک. دوتا شرکت مسافربری هم هستند که یکیشون غیررسمیه و ارزون‌تره و اون یکی رسمیه و وب سایت داره و ازاین جورچیزا. خوب ما چون باکلاس بودیم با گرون تره رفتیم دیگه. اتوبوسهاش از ولووهای ایران بدتره ولی از اتوبوس معمولیها بهتره.راننده‌های اتوبوس اکثرا سیاه پوست هستند و اول میان خودشونو معرفی می‌کنند و در مورد سیگار نکشیدن و محل دستشویی (این نکته‌ی خیلی مهمیه که اتوبوس‌هاشون - گلاب به روتون - دستشویی داره وگرنه این آمریکایی‌ها می‌مردن. همینجوری که پشت سر هم یه ریز می‌رفتن دستشویی. تازه فقط ۴.۵ ساعت راه بود ...) بله اینا را میگه و بعد می‌شینه پشت فرمون و یا علی...(کسی هم برای سلامتی راننده صلوات نمی‌فرسته و برای امامزاده هم پول جمع نمی‌کنن)

وسط راه هم نگه داشت برای خرید و از این جور چیزا، یادم ایران اومد که اتوبوس که نگه می‌داشت (البته می‌دونم شما همیشه با هواپیما اینور اونور می‌رفتید) آره دیگه وقتی نگه می‌داشت یه آقای محترم با صدای دلنشین (اگه می‌خواهید صداشو تقلید کنید که حس بگیرید باید یه کمی فک پایینتون رو به سمت جلو بیارید به طوریکه بتونید با دندون‌های پایین لب بالایی تون رو لمس کنید. حالا یه کمی دهنتون رو کج کنید خوب الان خوب خوبه) : مسافران گرامی نماز خونه سمت راست دشویی (شین با تشدید) سمت چپ سوهان باقلوا چایی بفمایید داخل رستوران ... تفاوت اینجا اینه که خوب به جای یه آقای محترم یه دخترخانم محترم اینا رو می‌گه!  دیگه از اتوبوس بگم که اینا شاگرد شوفر اینا هم ندارند دیگه، اتوبوس برگشتمون تلویزیون هم داشت. قشنگ گذاشت همه که خواب رفتند تلویزیون رو روشن کرد با صدای بلند. همه داشتند زیر لب غرغر می‌کردند. اینجا جالبیش اینه که کسی اصولا اعتراض نمی‌کنه یا اگه بخواد اعتراض کنه با چاقو و هفت‌تیرش اینکار رو می‌کنن (می‌خوام یگم یا صداشون در نمیاد یا گانگستر هستند) بالاخره آدم متعادل که مثلا بره صحبت کنه و گفتگو و ازاین حرفا نداریم . بعدش هم یه فیلم-فارسی درب و داغون گذاشت (یه حیوون ازباغ وحش فرار می‌کنه و بعدش میرن می‌گیرنش) هیچی دیگه اعصاب مارو خرد کرد. وسط راه هم دوباره نگه داشت که خوب بالاخره اینجا آدم توی بعضی رستوران‌ها بیشتر انگیزه داره غذا سفارش بده (علما دانند) ولی خوب بالاخره اون لحظه‌ای که دارید سفارش می‌دید بهتره به عواقبش هم فکر کنید.  بالاخره اگه چلوکباب (ورژن آمریکاییش ) رو خوردید و یه ساعت بعدش همون جا توی اتوبوس دلتون درد گرفت (اونوقته که چهره‌ی مامانتون رو جلوی چشمتون میارید با صدایی که داره اکو می‌شه : غذای بین راهی رو نخوری ها ... نخوری‌ها .... نخوری‌ها... )  

بالاخره که تا سه روز بعدش ....... ، اونوقت به حرف مامانتون می‌رسید. (اینو به ماماناتون نگید چون اونوقت فکر می‌کنند بقیه‌ی حرفاشون هم درسته، هرچند بیشتر وقتا درسته) بالاخره که هزارتا رحمت می‌فرستید به رستوران‌های بین راهی ایران که جرات نمی‌کردید برید توش!

و اما نیویورک. نیویورک همون تهرون خودمونه وقتی ارتفاع ساختموناشو در ۴ ضرب کنید. در مجموع از تهران کثیف‌تره کلا از تهران کوچیک‌تره و نکته‌ی جالب اینکه حتی یه دونه درخت هم توی اون (خیابون‌هاشون) پیدا نمی‌شه. مردمش عین عزیزان توی تهران به هیچ قانونی احترام نمی‌گذارند. می‌تونم بگم توی این دو سه روزی که نیویورک بودم یه بار هم از چراغ سبز عبور نکردم. یعنی هیچ کی رعایت نمی‌کنه. بالاخره که شهر درب و داغونیه. یه دفعه هم یه پلیس به ما گیر داد. داشتیم توی تایم اسکور قدم می‌زدیم گفت هی شما کجا دارید می‌رید. من هم گفتم ما داریم می‌چرخیم (توجه دارید که این بدترین جوابی بود که می‌تونست بشنوه - حالا شاید بدتر از اون این بود که داریم می‌ریم آدمکشی) خوب بقیه یا داشتن خرید می‌کردند یا می‌رفتن سرکار یا از سرکار بر می‌گشتن. در هر  صورت بعد پرسید اهل کجایید خوب من هم گفتم ایران (توجه دارید که تنها جواب بدتر این بود که ما اهل ایالت وزیرستان جنوبی هستیم (همون جایی که اسامه و بروبچ هستند)) بعد گفت خیلی خوب برید!! خوب دیگه اینا هم پلیساشون حوصله‌شون سر می‌ره به یه عده گیر می‌دن دیگه . حالا اگه توی ایران بود ملت داد و بیداد که اینا عقده‌ای هستند و از این حرفا. یه سرهم با علی رفتیم دانشگاه کلمبیا رو دیدیم که دانشگاه خوبیه ‌( علی! فقط به خاطر تو اینو نوشتم) . از علایم و راهنماها هم که هرچی بگم کم گفتم. مثلا مثل ایران که اتوبوس جمهوری رو می‌فرستن توی خط انقلاب، اینا متروهاشون اینجوریند. مثلا متروی یه خطی رو فرستادند توی یه خط دیگه حالا جالب اینه که متروهاشون هم باکلاسه سر هر ایستگاه چراغ ایستگاه روی راهنمای نقشه روشن می‌شه ولی توجه دارید که این مترو برای یه جای دیگه بوده و لذا نه به اعلام ایستگاه بلندگو می‌شه اعتماد کرد نه به چراغ نه حتی به نقشه. بالاخره که ما با ۳ تا نقشه زورکی با از این و اون پرسیدن تونستیم راه خودمونو پیدا کنیم. یه چیزی هم برای اون دسته که به شغل شریف تکدی مشغولند اینکه گداهای نیویورک یه ایده‌ی جالب دیگه زدن، بجای اینکه بیان توی اتوبوس بین شهری بگند دست چپ  و پای راست ندارم و هزار تا نسخه‌ی سرطان بینی و گوش و ایدز نشون بدند (واقعا یه زمونی دلم به حال اونایی که توی اتوبوس یزد اصفهان می‌اومدند می‌سوخت ، حالا بقیه‌ی مسیرها بالاخره ...) آره دیگه بجای اینا میان توی مترو و شروع می‌کنند شعر خوندن و ادا در آوردن که بیچاره ام و از این حرفا ...

 دیگه اینکه تمام خیابون‌ها برهم عمودند یا باهم موازیند (توی تهران خیابون‌ها برهم عمود "و" باهم موازیند - هندسه‌ی ریمانی رو یادتون میاد !) اینه که پیدا کردن مسیر وقتی پیاده هستید آسونه. خیابون‌ها اصولا باریکه و تا ارتفاع بلندی ساختمان‌ها بالا رفته‌اند. بالاخره که ما هزارتا صلوات فرستادیم به شهر خودمون بوستون !

یه نکته‌ی خوب اینکه اینجا توی هیچ ساختمونی ملت سیگار نمی‌کشند (حتی توی اتاق خودشون توی محل کار) و طبق قانون بیشتر ساختمان‌ها باید از ساختمون خارج بشوند و بعد اگه می‌خوان سیگار بکشند. یادم میاد توی فرودگاه آتلانتا یه اتاق بود مخصوص اونایی که می‌خوان سیگار بکشند و جالب این بود که این اتاق شیشه‌ای بود. بعد مثلا ۲۰-۲۵ آدم جمع شده بودند و سیگار می‌کشیدند. اگه از جلوی اتاق رد می‌شدی و یکی در رو باز می‌کرد مثل این بود که رفته باشی توی اگزوز (دودکش؟) قطار . بالاخره که جای دیدنی ای بود.

خوب ایشالا که عید و تعطیلات به شما خوش گذشته باشه و با توانی افزون چرخ صنعت مملکت را بعد از یک ماه که همه چیز خوابیده بود دوباره راه بندازید (البته می‌دونم که این کار یکی دوماه طول می‌کشه، تا خستگی این یک ماه از تنتون بیرون بره و از این حرفا) بالاخره که ما اینجا دوتا سال نو داریم که برای هرکدومشون یه ماهی زندگیمون رو تعطیل کردیم. هر هفته هم که دو تا ویکند داریم (من هنوز جمعه‌ها بدعادتم) بالاخره که باید نشون بدیم ایرانی‌ها تک هستند دیگه.

آقا اگه سوالی چیزی در مورد سفر ما بود من در خدمتم. ایشالا ببینیمتون اینجا!

خدانگهدار

نظرات 1 + ارسال نظر
Omid یکشنبه 27 آبان 1397 ساعت 01:36

سلام،
آقا اگه اینجا سوالی در مورد نیوورک بپرسیم واقعا جواب میدین؟
دیگه ببینین خودتون آخر متن نوشتین "اگه سوالی بود من در خدمتم"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد