سلام
ببخشید دیر شد (ای بابا کاماش کجاست >ءN+ـ()*،× آهان پیداش کردم ، شیفت و ۷ ) عرض کنم که داره کم کم آخر ترم میشه و طبق معمول دربدر بدنبال جزوه. خوشبختانه هزینهی کپی جزوه را ایر فورس زحمت میکشه میده اینه که ما خیلی براشون دعا میکنیم. البته ایر فورس پول میده که برای اون تحقیقات بشه ولی تحقیقات کیلویی چنده.
جای شما خالی اینا یه عید دارن به اسم تنکس گیوینگ صبر کنید ببینم ... آهان thanks giving که همه میرم دور فامیلاشون جمع میشن و تورکی میخورن ( ما هم اول فکر کردیم که یعنی غدای ترکی بعدش فهمیدیم که اینا به بوقلمون میگن تورکی ) بالاخره که خوبه دیگه دو روزم تعطیله. من dinner ساعت ۲ بعد از ظهر خونهی ed بودم بعدش هم جورج دعوت کرده بود که با امیت رفتیم ( من که عادی عادی رفته بودم اما امیت یه کت چارخونه بوشیده بود که خیلی برازندش بود) این ed اصلا ایتالیایه و ایتالیاییها خیلی دست بختشون خوبه البته ما رفته بودیم خونهی مامانش اینا که توی حومهی بوستون توی شهری به نام waltham هست . مامان اد در عنفوان جوانییه ( ناقابل ۷۹ سال) بعد توی این چیزایی که برای آدمای سرطانی کار میکن جاب داره یعنی آدمهای سالخوردهای رو که نمیتونن خودشون رانندگی کنن میبره بیمارستان یا حتی خارجی ها و ... کلی برای من از یه مریض ایرانیش تعریف کرد که ۲۰سال بیش ! به خرج دولت ایران اومده بود برای مداوا ( و گفت چه دولت خوبی دارید) و اون رسونده بودش بیمارستان و از این حرفا ( بدبخت فرداش هم عمرش رو داده بود به شما ...) عرض کنم که مامان خانوم اد تنها زندگی میکنن چونکه ۶ سال بیش بیوه شدند . خوب دیگه دنیا همینه دیگه . شباهم میرن داون استارز با رفقاشون حکم و بلوف بازی میکنن ( شب قبلش به ییرزن خرفت طبقهی بالاییش ۱.۵ دلار باخته بود ...) اصولا اینجا آدما خیلی عمر میکن ولی چه فایده...
بگذریم .. بعدش هم رفتیم با جناب آمیت خونهی جورج . جورج و زنش اهل hungary هستند ( مجارستان) . این امیت خیلی آداب معاشرت بلده. شب قبلش بهم گفت که نمیشه که اینجوری دست یس وییش یا شد رفت خونهی ملت باید بریم براش یه چیزی بخریم. ما هم گفتیم بابا بیخیال ... آقا دردسرتون ندم مارو مجبور کرد تمام مغازههای این گالریا مال رو بگردیم ( توجه دارید که هر مغازش اندازهی یه فروشگاه رفاه سر میدون آزادیه) هیچی دیگه منم که از این کارا بلد نیستم بالاخره یه خرس برای آقا یسر تازه قدم اومده ( چی باید بگم؟) خریدیم یه ساعت رومیزی هم برای خونه شون.
حالا ایشالا اومدید اینجا این رسم و رسومات رو یاد میگیرید. دوستان زیاد میل میزنند برای مقاله و اینها یکی از دوستان یه فرمت خوب درخواست مقاله داده که من اینجا میذارم شما هم اگه خواستید توی همین فرمت بنویسید خیلی برای من خوشایند تر و راحت تره:
in maghale chand safhas.
age ziad nist chareii joz scan nadari! bebinam mage oonja scan maghale sakhte fogesh 10 safhe ham ke bashe scanesh mishe 10 daghighe
pdf kardanesham choon shomaii 10 daghighe, 10 daghighe ham baraie Email zadanesh(ordera hal mikoni ya na). !
az tarafi khialet rahat bashe akharin maghalas(inshallah).choon ta akhare in mah def mikonam!
البته توجه دارید که مقالهی این دوست عزیزمون بجای ۱۰ صفحه ۲۵ صفحه بود. علما که حضرت اجل را شناختند اونایی هم که نشناختند بماند. بالاخره اینا گذاشتم که با وجدان آسوده اگه کاری داشتید که از دست من بر میاد به من بگید. ا
این آدرس علی آقای گل هم توی blogspot هستش ببخشید ما سواد درست حسابی که نداریم اینترنت مینترنت اینا هم خیلی بلد نیستیم اینه که اشتباه میشه دیگه.
عرض کنم که اصلا امشب نمیخواستم چیزی بنویسما اینه که همش دری وری شد. بهتره برم بخوابم . در ادامهی اتفاقات خوب دیروز خبر ... رفتم برای ID درخواست بدم (مثل همهی آدما و بچهها) شانس ما رو که میگی یه دفعه گیر داد که ویزات اکسیایر شده. حالا هرچی براش توضیح میدی که دختر خانم من اف وان هستم اینجا در حال تحصیلم میگه که باس من گفته که نمیشه. هیچچی دیگه حالا باید برم ادارهی مهاجرت براشون اثبات کنم . ( خدا میدونه چجوری باید حالی ادارهی مهاجرت بکنم !) آقا خیلی ممنون برای همدردیتون. شانسه دیگه ۵۰ نفر رفتن ID گرفتن ( ایرانیها) نوبت ما که شد گیر داد.
عرض کنم که آقا مارو دعا کنید این امتحانات به خیر بگذره جزوهی خوب گیرمون بیاد ( غیبتها هم که یکی دو جلسه نیست ...) ایشالا از ترم بعد همهی کلاسارو میرم
چند نفر از دوستان جدیدا دفاع کردن ( مهدی و محسن و علی ) که از راه دور تبریک میگم بهشون و چند نفر از دوستان تازگی ازدواج کردن و یه سری هم که بابا شدن و یه سری هم مامان شدن که به همشون تبریک میگم ( اسمشون رو بعدا میگم)
آقا شب به خیر