ساعت ۷ صبح. پرواز اصفهان تهران. مسافران نشستهاند. به من صندلی راهرو داده شده. مسافر صندلی وسطی میرسد. آقای میانسالی است. بلند میشوم و مینشیند. هنوز کاملاٌ ننشسته دودستی بر سرش میزند و فریادی از نهادش بلند میشود که «ای وای، باز هم صندلیم افتاده روی بال هواپیما، تا تهران کمرم خُرد میشه»!
تا تهران یکریز و بیوقفه نق میشنوم که چقدر به خاطر روی نشستن روی بال هواپیما تکانهای شدیدی تجربه میکنیم، و خاطرات تلخِ اینکه آقای بغلدستی هر دفعه صندلیش روی بال هواپیما میافتد و به این خاطر کمرش داغان شده، و اینکه بدشانستر از آقای بغلدستی توی دنیا وجود ندارد. تهران که میرسیم، نالهی کمردرد آقای بغلی بلند است و فحش و بدوبیراه به زمین و آسمان.
من که تا بهحال تفاوتی بین صندلیهای جلو و عقب و بال حس نکرده بودم، و بر اساسِ چند مرجع اینترنتی که بعدا مطالعه کردم (نظیر این و این) ظاهرا اتفاقا صندلیهای نزدیک بال هواپیما راحتتر هستند و تکان کمتری دارند.
اگر آقای بغلدستی را میشناسید ملتمساً بهشان خبر دهید.