نما: داخلی.
بابا در حال عوض کردن پوشک.
[بابا زیر لب خطاب به من غر میزنه]: بچه چقدر چیز خوردی که نصف وزنت رو خرابکاری کردی؟
[من] گریه+ دست و پا زدن
[بابا داد میزنه] اون پستونکش رو یکی بیاره. یالا دیگه!
[من] گریهی بلندتر.
[بابا با صدای بلند خطاب به من] بچه کر شدم آرومتر. دارم عوضت میکنم. چیکار کنم دیگه. چه گرفتاری شدیمها!
[بابا بلند داد میزنه] پس چی شد اون پستونک. بابا یکی بیارتش! گلوی این بچه پاره شد از بس داد زد!
مادر برزگ سراسیمه به اتاق میرسه. بابا پستونک رو به سرعت میگیره و در دهان من میگذاره. گریه من تمام میشه.
[بابا با صدای آروم] خدا بیامرزه پدر و مادر اونی که پستونک رو اختراع کرد.
[مادربزرگ] واقعا بیامرزدش. به پستونک میگن مادرِ دوم ...
[من توی دلم] این رو دیگه کجای دلم بگذارم. مادر دوم!
برای شادی روحیه خودم "مادرِدوم" رو ول میکنم و ترکیب جیغ-گریه-دست و پا زدن رو که بابا خیلی دوست داره از سر میگیرم.
نوشتهشده توسط: حنا