داشتم به همسایهمون شکایت بچهها رو میکردم که توی هر یک ساعت، دو دقیقه با هم بازی میکنند، بعد۵۸ دقیقه دعوا. گفت: «برو خدا رو شکر کن. ما همین یه بچه رو داشتیم و قبل از مدرسه نگذاشته بودیم کسی حتی یک بار هم کمتر از گل بهش بگه. روز اول مدرسه یکی از بچهها هلش داده بود، و بچهی ما تا سه ماه لکنت زبون داشت...»
خواستم بگم همین الان - وسط جیغ و داد اینها که تا ده تا خونه اونور تر هم میره - دارم شکرگزاری بجا میآرم.
دکتر جون دکتر بیا بریم دور دور
سلام
من شریفی هستم، هم اتاق بیژن آزادی بودم و در حد سلام و علیک شما را می شناسم.
جناب آقای اعلم در ایران مطلبی در خصوص شما دست به دست می شود که:
به دانشگاه یزد برای هیات علمی شدن مراجعهکردید و شما را رد صلاحیت کردند.
این مطلب صحت دارد؟
سلام دکتر یه شماره بهم میدید که در ارتباط باشیم