" کویر! ... این عظمت بیکرانهی مرموزی که نومید و خاموش خود را به تسلیم پهن بر خاک افکنده است. خشک و بی آبی و آبادیای، بی قلهی مغرور بلندی، بی زمزمهی شاد جویباری، ترانهی عاشقانهی چشمهساری، باغی، گلی، بلبلی، مرتعی، راهی، سفری، منزلی، مقصدی، رفتار مستانهی رودی، آغوش منتظر دریایی، ابری، برق خندهی آذرخشی، درد گریهی تندری ...، هیج! آرام، سوخته، غمگین ...."
روستای مصر در منتهیالیه جادههای آسفالتِ کشیده شده در ضلع جنوبشرقی دشت کویر قرار دارد. آخرین روستا به سمت مرکز دشت کویر روستای فرحزاد است که با جادهی خاکیِ نه چندان روبهراهی در فاصله دو سه کیلومتری روستای مصر بنا شده است. برای دیدن و دویدن و خوابیدن روی تپهماهورهایِ شنِ روان میبایست از فرحزاد هم بیشتر در دل کویر رفت. ما حدود پنج کیلومتری رفتیم.
***********
کویر خیلی متفاوت از کوه و دریا و جنگل است. کویر ساده است، خیلی ساده. همراه با آرامشی همیشگی، و عظمتی نهفته. کویر صبورانه به همهی حرفهایت گوش میدهد، حتی حرفهای دلت. کویر زنده است، صدای نفسهای شمردهاش را همیشه میشنوی، روز و شب. کویر با توست و برای تو، از همان لحظه که به آغوشش میشتابی. کویر با تو مهربان است...
**********
اگر از یزد قصد رفتن به روستای مصر را دارید باید از جاده یزد-مشهد حرکت کنید و پس از عبور از خَرانَق و ساغَند از نزدیکیهای رُباطِ پشتِ بادام (در فاصله حدود ١٨٠ کیلومتری یزد) به سمت جاده فرعی خور (خور و بیابانک استان اصفهان) بپیچید. از رباط پشت بادام به سمت خور ابتدا به شهر بیاضیه (یا بیاضه) و سپس به مهرجان میرسید.
نتیجهی گوش نکردن به حرف والده مکرمه برای رفتن به امامزادهی ساغند!! (تصویر بزرگتر)
روستای گرمه
جاده روستای گرمه از یک فرعی درست پس از مهرجان شروع میشود. مسافرین محترم توجه داشته باشید که فرض ادارهی محترم راهداری استان اصفهان این بوده که تنها مسافرینی که از سمت خور به سمت رباط پشت بادام حرکت میکنند قصد رفتن به گرمه را دارند فلذا تابلوی گرمه فقط در یک سمت جاده وجود دارد. بعبارت دیگر اگر شما از رباط پشت بادام به سمت خور حرکت میکنید باید با چشمان پشت سرتان (یا اگر راننده هستید در آینه ماشین) تابلوی گرمه را ببینید.
دو تصویر از روستای گرمه:
راست: نخلستان گرمه (عکس بزرگتر)
چپ: تنها چشمهی آب گرمه (عکس بزرگتر)
روستای کوچک گرمه روستایی کویری با جمعیت حدود ٢٠٠ نفر است. گفته میشود نام آن "جرمق" بر وزن شهرهای مجاورش چون "جندق" و خرانق" بوده که به مرور زمان به "گرمه" تغییر یافته است. روستای گرمه از آنجا معرفی شد که فیل مازیار آلداوود یاد هندوستان کرد و مازیارِ ساکن فرانسه را به شهر آباء و اجدادیش کشاند. حالا سالهاست مازیار و برادرش پیام به همراه پدر و مادرشان در گرمه - صدها کیلومتر دورتر از شهرهای بزرگ ایران - در خانهی روستاییشان زندگی میکنند. خانه کوچک دیگری هم برای مهمانان مهیا شده که همان معماری قدیمی روستا را دارد با دو سه ایوان (همان تالار خانههای یزد) و هشتی و دالان و نشیمن.
دو تصویر از خانهی مازیار.
راست: تالار بزرگ خانه و میز صبحانه که در حیاط قرار داشت (صبح جمعه اول آبان). نخلستان از پشت پنجره تالار دیده میشود (عکس بزرگتر)
چپ: تزیینات زیبای یک خانهی کویری (عکس بزرگتر)
راست: نینی شتر یک سالهی جناب مازیار (ماشاءالله!). دیگه وقتی به سن رشد برسه چقدر بزرگ میشه خدا میدونه. (عکس بزرگتر)
چپ: تنها جایی در مسافرت که والدهی مکرمه به شدت به وجد آمدند!!! (عکس بزرگتر)
دریاچهی نمک
دریاچهی نمک در مسیر خور به طبس است و حدود پنجاه کیلومتر از خور فاصله دارد. (در شهر خور به سمت شرق و جاده طبس بپیچید). دریاچه نمک (شوراب هیزر) بیشتر سال خشک خشک است.
کویر شورهزار و ... مرگ
دریاجه نمک در مسیر خور-طبس (عکس بزرگتر)
روستای مصر
جادهی فرعی روستای مصر حدود ٩ کیلومتری مسیر خور به سمت نائین از شهر خور جدا می شود. برای رسیدن به مصر میبایست حدود ٧٠ کیلومتر در جادهای که پرنده پر نمیزند رانندگی کرد. اگر برنامهی سفرتان را با برنامهی خواب شترهای علیآقای ابراهیم (ساکن روستای مصر) تنظیم کنید به شترسواری در کویر هم خواهید رسید و به عینه درخواهید یافت که چرا جناب شتر از هر جیپ صحرایی و هامر و غیره بسی بهتر است!
راست: نقشه راههای ارتباطی شهر خور روستاهای مصر و فرحزاد و شهر جندق (تصویر بزرگتر)
چپ: تپه ماهورهای شن روان در چند کیلومتری فرحزاد (عکس بزرگتر)
در روستای مصر هم جا برای شب ماندن و استراحت پیدا میشود. یکی خانهی علی ابراهیم است و دیگری کاروانسرای کوچکی است که به جز چند اتاق کاهگلی ساده امکانات خاص دیگری ندارد. اگر هم خیلی اهل بیابان باشید که وسط کویر چادر خواهید زد و همان جا تا صبح از دیدن آسمانی که از کثرت ستارگان همچون آسمان روز روشن است چشمتان روی خواب را نخواهد دید (و البته از شدت برودتِ شبِ کویر استخوانهایتان هم یخ خواهد زد!!). ولی دیگر با گوشت و پوستتان زیباییشب، سکوت و کویر را حس خواهید کرد.
"شبِ کویر! این موجود زیبا و آسمانی که مردم شهر نمی شناسند... شب کویر به وصف نمیآید. آرامش شب که بیدرنگ با غروب فرا میرسد... روز بیرحم و ... گدازان و خفهی کویر میمیرد و نسیم سرد و دلانگیز غروب آغاز شب را خبر میدهد"
جندق
قبل از رسیدن به مصر روستای بسیار کوچکی به نام روستای امیرآباد قرار دارد که تنها نشانهاش جوی آبی است که اطرافش مزین به درختان نخل است. از این روستا جادهی جندق جدا میشود. از امیرآباد تا جندق حدود چهل کیلومتر جادهی خاکی است که اندکی بهتر از جادهی خاکی مصر به فرحزاد است (به دلیل آنکه توسط راهداری هر ماه یا چهل روز تیغ انداخته میشود!) در طول مسیر خاکی چهل کیلومتری امیرآباد به جندق انتظار دیدن یک ماشین یا حتی موجود زنده را نداشته باشید. ضمنا ماشینتان با لایهای از شن به ضخامت یک سانتیمتر به جندق خواهد رسید.
راست:آب انبار متروکهای در مسیر مصر-جندق (عکس بزرگتر)
چپ: من و پیرمرد جندقی در کوچه پسکوچههای قلعه جندق (عکس بزرگتر)
جندق محل تولد و زندگی یغمایی جندقیِ شاعر(!) بوده (علامت تعجب را علما دانند). هنوز هم کلی از زمینها و کشت و زرع اطراف جندق متعلق به خانوادهی جناب شاعر است که دیگر در جندق زندگی نمیکنند. جندق مانند شهرهای اطرافش یک قلعهی بزرگ دارد که -برخلاف قلعهی ساغند که خالی از سکنه است - هنوز مردم در آن زندگی میکنند. به تازگی سید ابراهیم طباطبایی - که جوانی جندقی و بسیار پرکار است - خانهای را به سبک و سیاق سنتی بازسازی کرده که به تدریج میرود که محلی توریستی شود. اگر به جندق سفر کنید شب را هم میتوانید در منزلگاه سیدابراهیم سپری کنید. (تلفن سیدابراهیم : 09194041223 برای رزرو جا. این هم چون به سیدابراهیم قول دادیم برایش کلی تبلیغ کنیم)
خانهی سنتی در جندق
راست: چرخ نخ ریسی و دار قالیچهبافی و کوزه (عکس بزرگتر)
چپ: ایوان خانه (عکس بزرگتر)
مسیر بازگشت از جندق از شهر کوچک چوپانان عبور میکند جایی که مسیر نائین (برای رفتن به اصفهان) و اردکان (برای رفتن به یزد) از یکدیگر جدا میشوند. مسیر چوپانان به اردکان هم مسیر بسیار خلوتی است هر از چندگاهی کامیونی ... همین
مسیر روستای گرمه و مصر (محل شهر اصفهان و تهران هم برای مقایسه در نقشه وجود دارد). خط سیاه پررنگ مسیر حرکت ما را نشان میدهد. (عکس بزرگتر)
"کویر انتهای زمین است. پایان سرزمین حیات است... در کویر بیرون از دیوار خانه پشت حصار ده دیگر هیچ نیست. صحرای بیکرانهی عدم است. خوابگاه مرگ و جولانگاه هول. راه تنها بهسوی آسمان باز است، آسمان، چشمهی مواج و زلال نوازشها امیدها و... انتظار! انتظار!"
* نقل قولها از کتاب کویر دکتر علی شریعتی